امّن استنصره فتراخى عنه و بث المنون اليه ،
در اين جمله اشاره فرموده است كه معاويه در خون عثمان دخالت داشته ، و آن چنان است كه عثمان در حال شدت گرفتارى و محاصره كسى را به شام فرستاد و معاويه را به يارى خود طلب كرد ، او هم پيوسته وعده يارى مىداد امّا چون دلش مىخواست هر چه زودتر عثمان كشته شود و او فرمانرواى مطلق شود ، نصرت و يارى خود را از وى به تأخير مىانداخت . در آخر اين عبارت امام ( ع ) از مقدرات نام برده و
[ 766 ]
كشتن عثمان را به تقدير نسبت داده و به اين تعبير نيز خود را از دخالت داشتن در خون وى بدور مىداند .
در عبارات بالاى اين قسمت هم با قياس مضمر استدلال فرموده است به اين كه معاويه در قتل عثمان دخالت داشته كه مقدمه اول آن چنين است :
تو كسى هستى كه عثمان از تو يارى و كمك خواست ، ولى مسامحه كردى و ياريش نكردى و با سهل انگارى و عقب كشيدن خود ، مرگ را به سويش كشاندى ، مقدمه دومش اين است : هر كس چنين باشد ، سزاوارتر به آن است كه گفته شود كوشش در قتل او داشته و مسؤول خون وى مىباشد ، آنگاه امام ( ع ) در مقام اثبات درستى اين نسبت به معاويه ، نخست ادعاى او را با كلمه ردع : كلاّ مردود دانسته و بيان مىدارد كه من نه از تو دشمنتر با او بودم و نه بيشتر مردم را به سوى كشتن وى راهنمايى كردم ، و در ثانى به مضمون آيه قرآن استشهاد فرموده است كه در شأن منافقان نازل شده و آنها چنين بودند كه ياران پيغمبر را از يارى او باز مىداشتند [ 18 ] .