لو وصفتم . . . فى العذر
يعنى ، اگر از ناسزاگوئى مخالفان ، صرف نظر كرده ، كارهاى ناشايست آنها را بر ايشان بر مىشمرديد و از روى خيرخواهى و راهنمائى ، ستمگرى و انحراف آنان را يادآور مىشديد و سپس به جاى دشنام ،
اين چنين در حق ايشان به دعا مىپرداختيد به درستى نزديكتر بود ، زيرا موقعى كه كارهاى زشت آنان را تذكر داده و آنها را نصيحت مىكرديد ، اميد مىرفت كه به سوى حق برگردند ، و نيز براى شما بهترين اتمام حجت محسوب مىشد ،
زيرا بعدا مىتوانستيد ادعا كنيد : وظيفه خود را انجام داده و براى دست برداشتن از خلافكارى آنها را نصيحت كردهايد ، ولى آنان گوش ندادهاند .
قلتم عطف بر كلمه وصفتم و قبل از آن ، لو در تقدير است ، و نيز جواب شرط بعد از پايان دعا ، مقدّر است ، و هر دو ، به قرينه قبلى حذف شده است و تقدير آن چنين است ، اگر اين دعا را بر زبان جارى مىكرديد ، در گفتار درستتر و در مقام عذر رساتر بود .
دعائى كه حضرت به اصحاب خود مىآموزد ، با وضعيت جنگ مناسبت است و در آن ، چند موضوع از خدا درخواست شده است :
[ 1 ] ما بعثت لعّانا و لا سبّابا .
[ 2 ] اللهم انى بشر فاذا دعوت على انسان فاجعل دعائى له لا عليه واهده الى الصراط المستقيم .
[ 23 ]
1 اين كه خدا خونها را از ريختن نگهدارى فرمايد ، زيرا اولين چيزى كه در جنگ معمول است و خوف آن مىرود خونريزى است .
2 علت حفظ خون كه اصلاح ذات البين است ، درخواست شده ، يعنى خدايا ميان ما و ايشان را از حالاتى كه مايه اختلاف است ، حفظ فرما و به جاى آن الفت و همبستگى قرار ده .
شارح در شرح ذات البين چنين مىگويد : به علت اين كه احوال اجتماعى همراه با طرفين است لذا بر آنها ذات البين اطلاق شده ( يعنى آن چه در ميان است ) .
چنان كه وقتى گفته مىشود : اسقنى ذا إنائك ، يعنى بنوشان به من آن چه از آشاميدنى كه در ظرف خوددارى ، به علت اين است كه آشاميدن همراه ظرف مىباشد .
معناى ديگر براى ذات البين : اين است كه ذات به معناى حقيقت و ماهيت شيئى باشد ، و بين از بينونيت و به معناى افتراق و جدايى باشد و كلمه ذات البين يعنى حقيقت اختلاف و معناى عبارت : ( اصلح ذات . . . ) اين است : خدايا حقيقت تفرقه ميان ما و ايشان را اصلاح فرما و آن را به الفت و همبستگى تبديل كن .
3 سپس عاملى كه ريشه اختلاف و تفرقه را از بن بر مىكند و مايه اصلاح جامعه مىشود كه همان هدايت و برگشتن از ضلالت است از خدا خواسته ، تا با شناخت كسى كه حقش ناشناخته مانده ، از بىخبرى نجات يافته و از عداوت و دشمنى برگردد [ 3 ] . غباوت ( غفلت و بىخبرى ) طرف تفريط از
[ 3 ] متن سخن امام ( ع ) بر طبق نسخه حاضر و مشهور : عن الغىّ و العدوان بوده است ، ولى در شرح ، به غباوه و عدوان تعبير و تفسير شده و فرق ميان دو كلمه اخير چنين بيان شده است .
الف وقتى كه نقيصه فكرى فاصله زيادى با حكمت داشته باشد ، آن را غباوه گويند ، يعنى سفاهت و كودنى كه جزء رذايل اخلاقى و خويهاى پست است ، در مقابل حكمت كه به معناى كمال دانش و تدبير و از فضايل اخلاقى است .
ب امّا موقعى كه در اجراى عدالت و گرفتن حقّ ، افراط و زيادهروى شود ، دشمنى و عداوت به وجود مىآيد كه از خويهاى پست اخلاقى است بر خلاف عدل كه از فضايل است . ( مترجم )
[ 24 ]
صفت پسنديده حكمت است و عداوت طرف افراط از صفت عدالت مىباشد و اين هر دو صفت پست در ياران معاويه وجود داشت ، زيرا آنان وقتى از درك حقيقت ناتوان شده و شك بر آنان عارض شد ستم كردند و در دشمنى خود تجاوز و افراط كردند .
به جاى ( غىّ ) ( عمى ) نيز روايت شد . كه مقصود كوردلى و غفلت آن است .
[ 25 ]