و خلاكم ذمّ ،
اين جمله حكم ضرب المثل دارد افعل كذا و خلاك ذمّ ، اين كار را انجام بده ، ديگر چيزى بر تو نيست يعنى معذور هستى و نكوهشى بر تو نيست .
امام پس از ذكر مقدمات خبر مرگ خود را به اطرافيان داده و با يادآورى حالات مختلف و دگرگونى وضع خود در سه وقت از زمان آنان را به پند و عبرت گرفتن وادار كرده : ، در گذشته يا ديروز رفيقشان بود و او را به نيرومندى و دليرى مىشناختند و بر دشمنان غالب و قاهر بود و زمام امور كشوردارى و كارهاى شريعت و ديانت در دست او قرار داشت ، هم اكنون مايه عبرت شده ،
و در آينده بسيار نزديك از آنها جدا مىشود . به دنبال اين هشدار رفتار با قاتلش را به فرضى كه از دنيا برود يا بماند شرح مىدهد و چنان به نظر مىرسد كه در اين قسمت از گفتار حضرت تقديم و تأخيرى صورت گرفته باشد كه تقدير آن چنين است : اگر باقى ماندم اختيار خون خودم را دارم ، پس اگر بخواهم قصاص مىكنم و اگر بخواهم عفو مىكنم ، و اگر عفو كنم براى من مايه تقرب به خداست اما اگر از دنيا رفتم وعدهگاه من مرگ است در اين صورت اگر شما كشتن قاتلم را بخواهيد او را بكشيد و اگر عفو را بخواهيد كه آن براى شما حسنه است پس عفو كنيد . در عبارت متن ، نخست دو حالت بقا و فناى خود را ذكر كرده و سپس حكم آنها را با هم بيان فرموده و به منظور تشويق بازماندگانش به عفو و گذشت . آيه شريفه را ذكر كرده و سپس سوگند ياد مىكند كه با آمدن مرگ امرى كه آن را دوست ندارد و وارد شوندهاى كه او را نشناسد پيش نيامده است . آرى صداقت گفتار وى امرى روشن است به دليل آن
[ 698 ]
كه وى پس از رسول خدا سرور اولياى خدا بود كه از ويژگيهاى ايشان محبت بسيار و شوق فراوان به امورى است كه خداوند براى اوليايش در باغهاى بهشت مهيا كرده است و كسى كه چنين باشد چگونه دوست ندارد ورود مرگ را كه باب رسيدن به محبوب وى و سبب دست يافتن به شريفترين مطالب حقّه جاودانهاى است كه در تمام دوران عمر سعى و كوشش خود را مصروف به آن داشته است ؟ و چگونه مرگ را نشناسد و حال آن كه پيوسته در ياد و انتظار آن بوده است ؟
سپس خود را كه مورد هجوم مرگ واقع شده و به آن سبب به كمال آنچه خداوند از خوبيهاى جاودانه برايش مهيا كرده رسيده ، تشبيه به تشنهاى كرده است كه وارد آب شده باشد ، زيرا همان طور كه وقتى شخص بسيار تشنهاى پس از پيمودن راهها در طلب آب به آن وارد شود تمام سختيهاى عطش تشنگى و رنج راه برايش آسان مىشود ، او نيز با فرا رسيدن مرگ آن چنان با نعمتهاى جاويد همدم و سرگرم مىشود كه تمام ناگواريهاى دنيا و دشواريهاى پيش از مرگ برايش آسان و گوارا مىشود و لطيفه ديگرى نيز در اين تشبيه نهفته مىباشد كه خوبيها و نعمتها را از نظر گوارايى تشبيه به آب كرده است .
و نيز چون به خاطر ظفر يافتن به مقاصد اخروى خود ، دلش شاد و چشمش روشن مىشود همچنان كه جوينده و طالب امرى ، هنگامى كه مطلوب خود را به دست مىآورد ، دلشاد و خرسند مىشود ، لذا حالت خود را در هنگام مرگ به چنين شخصى همانند كرده است . واضح است كه خوشحالى و سرور انسان در برابر دست يافتن به مقاصد خود مختلف و متفاوت مىباشد زيرا خواستهها از جهت ارزشمندى و نفاست يكسان نيست و چون امور آخرت و پس از مرگ مهمترين و با ارزشترين مقاصد و خواستههاى انسان است پس لازم است شادى و سرور و چشم روشنى كه در نتيجه وصول به آن براى انسان
[ 699 ]
حاصل مىشود كاملترين شاديها و عاليترين بهجتها باشد . آنگاه از آيه شريفه قرآن استفاده فرموده و به اين مطلب اشاره كرده است كه آنچه از خوبيها كه آدمى در دنيا مىخواهد ، تنها نزد خداوند پيدا مىشود كه او براى دوستان نيكوكارش از هر خواستهاى كه طلب مىكنند بهتر است . توفيق از خداوند است .
[ 700 ]