حتى لا يطمع . . . عليهم ،
در اين عبارت حضرت بيان مىفرمايد كه دليل دستور دادن به محمد بن ابى بكر ، كه حتى در نگاه كردن كه امر بسيار حقيرى است ميان مردم يكسان رفتار كند ، آن است كه زورمداران به ظلم و ستم او اميدوار و ناتوانان از عدالتش نااميد نشوند .
حال اگر سؤال شود كه چرا امام با اين فرض زورمداران را اميدوار نسبت به ظلم دانسته و ضعيفان را مأيوس از عدل ؟ پاسخ آن است كه معمولا امرا و فرمانروايان نظر خود را متوجه سرمايهداران و زورمداران مىكنند نه به ناتوانان و بينوايان و اين رو آوردن ، ثروتمندان را بر آن مىدارد كه اميدوار شوند ستمگرى و ظلم زمامداران به سود آنان تمام شود ، و بىتوجهى نسبت به ناتوانان و دورى از مستمندان سبب مىشود كه آنان از اجراى عدالت در حق خود نااميد شوند .
ضمير در عليهم ، از سخنان امام ( ع ) به كلمه عظماء برمىگردد .
2 امر دوم از اصول مطالب اين عهدنامه آن است كه بندگان خدا را بيم داده است از آن كه خداوند از كردارهاى كوچك و بزرگ و آشكار و نهانشان سؤال خواهد كرد و اعلام مىدارد بر اين كه چون آنان ابتدا به معصيت و گناه مىكنند و اصولا شروع كننده ستمكارتر است ( البادى اظلم ) پس استحقاق عذاب دارند .
قطب راوندى رحمة اللَّه عليه در شرح خود بر نهج البلاغه ذكر كرده است كه مراد به صفت تفضيلى اظلم در متن سخن امام ، ظالم به معناى اسم فاعل است اما من احتمال مىدهم كه حضرت ، عذاب گناهكاران را كه عادلانه و به عنوان كيفر كردار خود مىچشند ، ظلم و ستم ناميده است به اين دليل كه در مقدار و صورت ظاهر مانند عمل ستمكارانه آنان است ، چنان كه قرآن در زمينه قصاص ،
[ 729 ]
كيفر تجاوز را ، تجاوز ناميده « فاعْتَدُوا عَلَيهِ بِمِثْلِ الّذى اعّتَدى عَلَيْكُم [ 2 ] » و سپس عمل آنها را كه گناه و ظلم است به خدا نسبت داده و خود آنان را ستمكارتر خوانده زيرا كه ايشان معصيت و ظلم را آغاز كردهاند بنابراين ، افعل تفضيل به معناى خود صدق مىكند و نيازى به اين كه آن را به معناى اسم فاعل بگيريم نيست ، و همچنين است اعلام به اين كه از خداوند انتظار بخشش و كرم درباره آنها مىشود به اين اعتبار است كه خداوند آنان را مورد عفو خود قرار دهد .
3 به بندگان خدا مىآموزد كه چگونه از دنيا به مقدار واجب و لازم بهره گيرند و حالت پرهيزكاران را بيان مىدارد تا به آنها اقتدا كنند :