فتجرى عليه الصفات المحدثات ،
حرف فاء در اول جمله كه در جواب نفى عبارت قبلى آمده به اعتبار شرط است كه در تقدير چنين است اگر خدا حادث مىبود متصف به صفات حادثه مىشد ، و چنين اتصافى براى خداوند باطل است پس خدا حادث نيست و با بيان جمله و لا يكون بينها و بينه فصل . . . فضل ، به بطلان تالى اشاره فرموده يعنى اگر حق تعالى با فرض حدوث ذاتى ، صفات حادث بگيرد همانند آنها ممكن و محتاج به صانع شود لذا نه فرقى ميان ذات حق با صفاتش در اين جهات مىماند و نه امتيازى براى ذات وى بر صفاتش خواهد بود ، چون هر دو از نظر نيازمندى اشتراك دارند و فرمايش حضرت فيستوى . . . البديع اشاره به مطلب محالى است كه از اين همانندى و برابرى صفات و ذات ، لازم مىآيد زيرا واضح است كه تساوى و يكسانى صانع و مصنوع محال مىباشد .
فعل بديع كارى است كه تا كنون فاعل مانند آن را انجام نداده باشد و عمل نيك را كه بديع مىگويند به اين دليل است كه در شگفتى شبيه كار بىسابقه است و فاعل چنين كارى مبدع و مصدر آن ابداع است كه معناى اين كلمه را در صفحات
[ 305 ]
قبل بيان كرديم اما در نسخه سيد رضى مبدع با فتح دال آمده به معنايى كه ما براى كلمه بديع بيان داشتيم و مراد از واژه بديع در اين سخن امام صانع و آفريننده مىباشد يعنى وزن فعيل به معناى فاعل است چنان كه در قرآن مجيد چنين آمده است : « بَديعُ السَّماواتِ و الأرْضِ » [ 13 ] ، با اين توضيحات روشن شد كه هيچ يك از ويژگيهاى پديده از قبيل مسبوقيّت به عدم ، تغيير ، امكان و نيازمندى به غير ،
بر حق تعالى اطلاق نمىشود و گرنه همان محالاتى كه ذكر شد لازم مىآيد .
در خاتمه بايد توجه داشت نسخهاى كه از سيد رضى نقل شد بهتر به نظر مىرسد . 59 از خصوصيات ديگر حضرت بارى آن است كه وى آفريننده موجودات است امّا بدون آن كه از ديگران تقليد كرده باشد خلق الخلائق . . . غيره ، ما ، شرح اين مطلب را در تفسير خطبه اول كتاب توضيح داديم .
خلاصه اين كه حضرت در واقع با بيان اين ويژگى خدا را از داشتن صفات سازندگان بشرى ، پاك و منزّه دانسته است ، زيرا آنان بطور معمول در ساختن مصنوعات خود يا دنبالهرو گذشتگان هستند و يا از صورتهايى كه در ذهن خود ترسيم كردهاند آن را اقتباس مىكنند .
60 حق تعالى در آفرينش موجودات از هيچ يك از مخلوقات خود كمك نگرفته است زيرا لازمه آن نيازمندى وى به امرى است كه خود نيازمند و محتاج به غير مىباشد كه محال است .