و جاحدوا اللَّه ما صنع بهم ،
يكى ديگر از ويژگيهاى اين اشخاص آن است كه نعمتهاى الهى بر خود را انكار مىكنند و به دليل غفلت از حقّانيت خداوند توجهى به نعمتهاى فراوان او بر خود ندارند و در نتيجه شكر و سپاس وى را انجام نمىدهند ، و چون شكر و سپاس حكايت از اعتراف به نعمت دارد ، جحد و ناسپاسى نيز دليل بر غفلت آنان مىباشد و به تعبير ديگر سپاسگزارى در برابر نعمت منعم به دو طريق امكان پذير است ، نخست اين كه بطور آشكار با زبان در پيش صاحب نعمت اعتراف به احسان وى كند و طريق ديگر آن است كه در مطالبى كه بر زبان مىراند و يا كارهايى كه انجام مىدهد رضايت و خشنودى منعم را فراهم سازد و موافقت اوامر و نواهى وى را مورد توجه قرار دهد ، و هنگامى كه هيچ كدام از اين دو طريق تحقق نيافت و ترك شد كفران نعمت و انكار آن لازم مىآيد .
اين شرح مربوط به انكار و ناسپاسى از ناحيه اكابر و اين رهبران نالايق بود اما به اين دليل كه فعل جاهدوا ، از باب مفاعله است كه مفيد اشتراك و كار طرفينى است ظاهرا از طرف خداوند هم بايد چنين عملى از عبارت اراده شده باشد ، ولى آنچه از ناحيه حق تعالى تصور مىشود آن است كه ناسپاسى و انكار آنها را ناديده گرفته و پيوسته نعمتش را بر آنان مىافزايد و به اين سبب ايشان را به ياد نعمتهاى خود در حق آنان مىاندازد .
حرف « ما » در عبارت بالا ، مصدريه است و نيز ممكن است كه موصول و به معناى الذى باشد كه عايد صله آن حذف شده و تقدير آن ماصنعه بهم است .