1 اهطعوا باسماعكم اليها ،
اين كه براى شنيدن فوايد تقوا بشتابند و به گفته مناديان آن گوش فرا دهند تا حقيقت آن را بشناسند و از روى بصيرت به آن عمل كنند . 2 كوشش كنند كه هرگز دست ، از پرهيزگارى بر ندارند و پيوسته همراه آن باشند . به روايت ديگر به جاى اهطعوا ، انقطعوا آمده و معنايش اين است كه خود را از دلبستگيهاى دنيا بر كنيد و به شنيدن اوصاف تقوا گوش فرا دهيد : البته ممكن است كه يكى از اين دو كلمه تغيير يافته ديگرى باشد به اين دليل كه هر گاه حرف ن و ق پهلوى يكديگر قرار گيرند مانند ه نوشته مىشود .
[ 16 ] سوره توبه ( 9 ) قسمتى از آيههاى ( 33 و 34 ) يعنى : كسانى را كه طلا و نقره را جمع مىكنند و در راه خدا به مصرف نمىرسانند به عذابى بسيار دردناك مژده بده روزى كه در آتش گداخته شود .
[ 17 ] سوره جاثيه ( 45 ) آيه ( 28 ) يعنى : پس امروز مجازات مىشويد در برابر آنچه از كارهايى كه انجام دادهايد .
[ 18 ] ترجمه و نشانى اين آيه شريفه در صفحات پيشين گذشت .
[ 383 ]
3 تقوا را به جاى تمام آنچه كه در گذشته از دنيا دوست مىداشتند قرار دهند و آن بهترين جانشين از هر محبوبى است زيرا گرانبهاترين نتيجهها را كه سعادت هميشگى است براى انسان به بار مىآورد .
4 در مقابل هر نوع مخالفى تنها تقوا را موافق خود سازد ، به اين معنا كه هر كس بر خلاف حق و تقوا قدم بردارد گر چه عزيزترين دوست آدم باشد بايد از او دست برداشت و راه پرهيزگارى را كه راه حق است ، پيش گرفت و از تمايل به راه مخالف حق پرهيز كرد ، چنان كه از افلاطون حكيم نقل شده است كه :
سقراط را دوست مىدارم و حقيقت را هم دوست مىدارم اما در هنگامى كه حرف سقراط مخالف حق باشد حق را دوستتر مىدارم .
5 به پيروان خود دستور مىدهد كه با توجه به تقوا و پرهيزگارى ،
خوابشان را به بيدارى مبدّل سازند يعنى شب زندهدار باشند خواب شبانه را از خود دور كنند و تمام آن را به عبادت به سر برند .
برخى از شارحان نهج البلاغه مىگويند : مراد آن است كسانى را كه در خواب فرو رفتهاند با توجه به تقوا بيدارشان سازند منظور از خواب ، غفلت و جهل و بىخبرى است و مقصود از بيدار كردن آنان ، بيرون آوردنشان از خوابگاههاى طبيعت و وادار كردن ايشان به انجام دادن عبادات است تا لياقت كمالات علمى و عملى را دريافت كنند .
6 ششمين دستورى كه امام به اصحاب خود درباره صفت تقوا مىدهد آن است كه سراسر روزهاى عمر خود را با توجه به تقوا و پرهيزگارى بگذرانند .
7 تقوا را شعار دلهاى خود قرار دهند ، شعار به معناى لباس زيرين است كه به عنوان استعاره به كار رفته است يعنى همچنان كه شعار در زير لباسهاست و به باطن بدن چسبيده است ، تقواى حقيقى نيز دل آدمى را فرا گرفته و در باطن اثر مىگذارد و ممكن است از عبارت سخن امام ( ع ) اين اراده
[ 384 ]
شده باشد كه تقوا را با دلهاى خود قرين كنند ، تا با دلهاى ستمكاران متفاوت باشد ، و نيز ممكن است معناى عبارت چنين باشد : دلهاى خود را آگاه كنيد و تقوا را به دلهايتان بشناسانيد تا به حقيقت آن و آثار و فوايدش پى ببرند ، و به اين معنا كلمه شعار از ماده شعور خواهد بود .
8 گناهانشان را به وسيله تقوا و پرهيزگارى بشويند ، شستن در اين مورد نيز به عنوان استعاره به كار رفته است زيرا همچنان كه با شستن آلودگيهاى جامه و چرك آن از بين مىرود به سبب تقوا هم آلودگى گناه و پليديهاى مادّى از چهره روح و صفحه قلب آدمى پاك مىشود .
9 دستور ديگر امام آن است كه با توجه به تقوا و عمل كردن به شرايط آن ، بيماريهاى درونى خويش را درمان كند و امراض مهلكه گناه و رذايل اخلاقى از قبيل نفاق و دو رويى و ريا و خودنمايى و حسد ورزيدن و تكبر و بخل و فرومايگى و ساير صفات زشت را از خود دور سازند تا دل آنان به نور علم و يقين نورانى شده و از شرّ جهل و شك و ترديد خلاصى يابند و چون تقوا تمام كارهاى خوب و ملكات پسنديده را در بر دارد . داروى اين دردهاست و درمانى است كه درد در پى ندارد .
10 با پرهيزگارى و عمل به شرايط تقوا آن چنان قدردان فرا رسيدن مرگ شوند كه براى دست يافتن به آن بر يكديگر پيشى بگيرند و مسابقه دهند .
11 از اوضاع و احوال گذشتگان تاريخ كه تقوا را ضايع ساختند ،
عبرت بگيرند مردمى كه به خاطر علاقه به دنيا و لذتهاى زودگذرش پرهيزكارى را كنار گذاشتند و در نتيجه به هلاكت ابدى و سوء عاقبت دچار شدند بايد از كار آنان و سرانجامشان پند گرفت و تقوا را پيشه خود ساخت تا به سرنوشت آنها كه سقوط در ورطه دوزخ و افسوس بر گذشته است دچار نشد .
12 به ياران خود دستور مىدهد كه نكند بر اثر ترك تقوا و انجام دادن
[ 385 ]
اعمال زشت و گرفتار شدن به سوء عاقبت آن ، مايه عبرت ديگران شوند در اين قسمت حضرت لطيفهاى به كار برده و بطور كنايه كه هشدارى است به شنونده ،
اصحاب خود را به ترك گناه و توجه به صفت تقوا وادار فرموده است چنان كه معمول است بعضى اوقات كه شخصى مىخواهد ، ديگرى را نصيحت كند مىگويد : كارى نكنى كه مردم بر تو بخندند ، يعنى عمل خلاف انجام مده كه مايه مسخره ديگران واقع شوى .
13 به شدت و با تمام نيرو از تقوا محافظت كنند مبادا آن را به ريا و سمعه آلوده سازند ، دامن پاك تقوا را به سبب سوء اخلاق و انجام دادن گناه لكهدار نكنند .
14 و نيز تقوا را محافظ خود قرار دهند يعنى با اتصاف به پرهيزكارى خود را از انجام دادن گناه و تمايل به صفتهاى ناشايسته و پىآمدهاى نارواى آن بدور دارند تا از كيفر الهى و عذاب آخرت ايمن باشند .
15 خود را از آلودگيهاى دنيا دور كنند ، و از آنچه كه خداوند حرام كرده و از آن در دنيا مذمت فرموده و در آخرت وعده عذاب داده خوددارى كنند .
16 كارى كنند كه نسبت به آخرت عاشق و شيدا باشند و اين مطلب كمال توجه به تقوا و پرهيزكارى را مىرساند زيرا در موقعى اين حالت دست مىدهد كه آدمى بكلى از علايق دنيا چشم بپوشد و به عبادات و اعمال نيك بپردازد كه در اين صورت عشق به آخرت و پيشگاه پروردگار در آدمى به وجود مىآيد .
17 يكى ديگر از دستورهايى كه امام به ياران خود در رابطه با توجه كردن به تقوا مىدهد آن است كه پرهيزگاران و اهل تقوا را حقير نشمارند ، از آنها بدگويى نكنند آنان را مورد تمسخر و ضرب و شتم قرار ندهند ، و كارى انجام ندهند كه باعث اهانت به ايشان باشد و همه اينها گناه است به دليل اين كه
[ 386 ]
باعث توهين به شخص پرهيزكارى است كه خداوند او را دوست مىدارد و مقامش را بالا برده است .
18 مطلب ديگر كه به اصحاب خود خاطر نشان ساخته آن است كه مثل دنيا پرستان اهل دنيا را بلند مقام ندانند و كسانى را كه در ميان خلق به سبب موقعيتهاى مالى و رياستى و جسمانى داراى وجاهتى مىباشند خيلى مورد اهميت و احترام قرار ندهند زيرا كسى كه به دليل علايق دنيوى و امور مادى كسى را بلند مرتبه شمارد خود از تقوا بدور است و احترام او ، علامت دلبستگى به وى و توجه به دنيا خواهد بود و بر عكس بىتوجهى به چنين شخصى دليل بىعلاقگى به دنيا و اهل آن و نشانه زهد انسان مىباشد كه از علامتهاى تقواست .
19 به ابر درخشنده دنيا چشم ندوزيد ، ابر درخشنده كنايه از زرق و برقهاى دنياست كه دنيا دوستان پيوسته چشم طمع به آن دوختهاند كه روزى به آن دست يابند و از لذتهاى آن بهرهمند شوند مانند ابرى كه صداى غرّش و درخشندگى برقش منتظران را متوجه خود مىكند ، انتظار مىكشند تا از بارش بارانش بهرهمند شوند .
20 و نيز پيروان خود را از گوش دادن به سخنان ستايش كنندگان دنيا نهى فرموده است ، خواه اين كه دنيا پرستان آن را با زبان بستايند و يا با اعمال خود محبوبيّت آن را آشكار كنند ، و يا زينتهاى دنيوى با جلوهگريهايشان جلب توجه كنند زيرا اعتنا كردن و با اهميت نگريستن به هر كدام از امور فوق ، سبب دورى و انحراف از مسير تقوا و آخرت و سقوط در سياهچال هلاكت و گرفتار كيفر ابدى شدن مىباشد .