فادفعوا فى صدر عمرو بن العاص بعبد اللَّه بن عباس ،
اين جمله كنايه از آن است كه براى امر حكميت ، در مقابل عمرو عاص ، به جاى ابو موسى مىبايست عبد اللَّه بن عباس را قرار دهند ، كه مىتواند درست از عقيده و خواسته خود دفاع
[ 562 ]
كند ، با توجه به مذمتى كه حضرت از ابو موسى فرمود و ناشايستگى او را براى امر حكميت روشن كرد ، نظر مباركش بر اين بود كه بايد عبد اللَّه عباس براى اين امر انتخاب شود ، اما مردم آن را نپذيرفتند ، به تعبير ديگر چنين روايت شده است كه وقتى امام ( ع ) ديد يارانش اصرار دارند كه بايد ابو موسى اين امر را به عهده گيرد ،
فرمود : اى مردم معاويه براى اين كار عمرو عاص را برگزيده است كه كمال اطمينان به راى و نظر او دارد و اما براى قرشى ( كه خود و يارانش بودند ) كسى غير از قرشى سزاوار اين امر نيست و اين شخص عبد اللَّه بن عباس است ، او را براى اين امر انتخاب كنيد زيرا عمرو عاص هر گرهى را ببندد فورا آن را مىگشايد و هر پيمانى محكم سازد بزودى آن را نقض مىكند ، و هيچ پيمانى را درهم نمىشكند مگر آن كه زود آن را محكم مىكند ، ( چند چهره و پيمان شكن توانايى است ) ، در اين حال اشعث و چند نفر ديگر برخاستند و گفتند به خدا سوگند تا روز قيامت نبايد دو نفر از قبيله مضر حكميت را به عهده بگيرند بلكه بايد يكى مضرى و ديگرى يمنى باشد ، امام ( ع ) فرمود به خدا قسم عمرو بن عاص قرشى نيست اما مىترسم كه يمنى شما را ( ابو موسى ) بفريبد ، اشعث گفت : به خدا سوگند اگر هر دو مطلبى بر خلاف رضاى ما بگويند در حالى كه يكى از آنها يمنى باشد براى ما بهتر است از آن كه به سود ما عمل كنند اما هر دو مضرى باشند ، امام ( ع ) فرمود حال كه شما فقط به ابو موسى چسبيدهايد ، هر كار دلتان مىخواهد بكنيد ، خدايا من كه از كار اينها بيزارم و به تو پناه مىبرم .