اولئكم سلف غايتكم و فرّاط مناهلكم ،
يعنى مردگان ، نسبت به سرانجام شما كه مرگ است و آبشخورهاى شما كه همان موارد پس از مرگ مىباشد ،
بر شما پيشى گرفتند ، كلمه مقاوم ، جمع مقام و « الف آن منقلب از « واو » است و دو كلمه ملوكا و سوقا به لحاظ حاليّت منصوبند ، و بطون البرزخ منظور چيزهاى پس از مرگ است كه از آگاهى و شهود ما مخفى و پنهان است ، و مقصود از كلمه سبيلا راه در برزخ ، راهى است كه آنان را به سوى سرنوشت و سرانجام نهايى كه سعادت يا شقاوت است مىبرد ، و نسبت دادن خوردن و آشاميدن به زمين امرى است مجازى ، ولى بر اثر كثرت استعمال نزديك به حقيقت شده است ، به دليل زنده نبودن آنان تأثراتى هم كه معمولا در زندهها وجود دارد از آنها انتظار نمىرود ، و لذا حضرت ، درباره ايشان مىفرمايد : تكان و حركتى در آنها نيست ، ورود چيزهايى كه مايه ترس و هراس است ، آنان را به فرياد زدن و وحشت وا نمىدارد ، و از دگرگونى اوضاع اندوهى ندارند ، و با توجّه به زمين لرزهها و شنيدن صداهاى دلخراش از هراس گردهم اجتماع نمىكنند .
اگر اشكال شود كه ويژگيهاى بالا با ترس و جزعى كه در اثر عذاب قبر
[ 115 ]
براى برخى مردگان پيدا مىشود نادرست است ، جواب گوييم كه : هراس و نالهاى كه از مردگان در قبر نفى شده در مورد امورى است كه معمولا مشاهده و شنيدن آن براى ما ، در دنيا باعث هراس و بىتابى مىشود و حال آن كه عذاب قبر و هول و هراسهاى پس از آن ، از امور آخرت است ، و از نبودن حزن و اندوه خاص ، نفى كلّى آن لازم نمىآيد .
مطلب ديگرى كه حضرت به آن توجه دادهاند آن است كه غيبت و حضور ساكنان قبور مانند اهل دنيا نيست ، زيرا كه غايب در دنيا معمولا اميد بازگشتش مىرود و كسى هم كه در دنيا شاهد است حضور هم دارد ، امّا خفتگان در گور ، با آن كه اجسادشان نزد ما حاضرند . ارواح و نفوس آنان از نظر ما پنهانند ، و چون نمىتوانند بر گردند ناگزير به آنها مىگويند : غايبانى كه انتظار حضورشان نمىرود و شاهدانى كه حضور ندارند .