لغات
حشاشه : اندك باقى مانده از روح طليق : اسيرى كه آزاد شده و جلو راهش باز شده مدغل : كسى كه باطنش آلوده به نوعى از فساد از قبيل نفاق و جز آن باشد .
سلف الرجل : پدرهاى پيشين آن مرد .
[ 667 ]
صريح : پاك نسب لصيق : زنازادهاى كه به غير پدرش نسبت داده مىشود خلفه : كسانى كه بعد از او مىآيند .
نعشنا : بالا برديم فوج : گروه ، جماعت