ترجمه
« استدلال انسان مغرور در پاسخ ، باطلترين استدلالهاست ، و او خود فريب خوردهاى است كه غدرش ناپذيرفتهترين غدرهاست و كسى كه نادانيش او را
[ 140 ]
شادمان ساخته مىفرمايد : اى انسان چه چيز تو را بر گناه كردن جرأت داده ، و به پروردگارت مغرور ساخته است و به هلاكت خويش علاقهمند كرده است ؟ آيا اين بيمارى تو بهبودى و اين خواب تو بيدارى ندارد ؟ چرا همان گونه كه به ديگران رحم مىكنى بر خودت ترحّم نمىكنى ؟ هر گاه كسى را در مقابل آفتاب سوزان بيابى بر او سايه مىافكنى ، و يا بيمارى ببينى كه سخت ناتوان شده است ، از رحم بر او گريه سر مىدهى ، پس چه چيز تو را بر اين بيماريت شكيبا و بر اين مصيبتها صبور ساخته و از گريه بر خويشتن تسلاّ داده است ؟ در حالى كه هيچ چيز براى تو گراميتر از خودت نيست ، و چگونه ترس از فرود آمدن بلاى شبانه در حالى كه از شدت گناه در ورطه هلاكت فرو رفته باشى تو را از خواب بيدار نمىكند ؟ پس اين بيمارى و سستى را كه در قلبت افتاده با عزم راسخ مداوا كن و اين خواب غفلتى را كه در چشمهايت قرار گرفته با بيدارى بر طرف ساز ، فرمان خدا را گردن بنه و با ياد او انس بگير . بهوش باش كه وقتى تو از حق تعالى رو برمىگردانى او با دادن نعمت به تو روى مىآورد ، به عفو و بخشش خويش دعوتت مىكند و فضل و بركاتش را شامل حالت مىكند ، امّا تو همچنان به او پشت كرده و به ديگرى روى مىآورى ، بلند مرتبه باد خداوندى كه با اين قدرت عظيم ، كريم است ، امّا تو با اين ضعف و حقارت چه جراتى بر معصيت او دارى و حال آن كه در كنف نعمتش قرار دارى و در فراخناى فضل و رحمتش در حركتى ، امّا او فضل خويش را از تو منع نكرده و پرده گناهانت را ندريده است ، بلكه حتى يك چشم بر هم زدن از دايره لطفش بيرون نبودهاى ، يا در نعمتى قرار دارى كه به تو بخشيده است يا در گناهى كه از آن پرده پوشى كرده است و يا بلا و مصيبتى كه از تو بر طرف ساخته است ، پس اگر از در اطاعتش در مىآمدى چگونه بود ؟ سوگند به خدا ، اگر اين وضع ميان دو نفر كه در نيرو و توان مساويند وجود مىداشت ، تو خود نخستين حاكمى بودى كه بر مذموميت اخلاق و بدى كردار خود حكم مىكردى ، براستى بايد بگويم : دنيا تو را مغرور نساخته است بلكه اين تو هستى كه به آن مغرور شدهاى ، او تو را پندهاى فراوان داده و به عدل و انصاف دعوتت كرده است ، دنيا به هشدارهايى كه ، در مورد ريختن بلا به جانت و كاستن از نيرو و قدرتت ، به تو
[ 141 ]
مىدهد راستگوتر و وفادارتر است از اين كه به دروغ بگويد و يا مغرورت كند ،
چه بسيارند پند دهندگانى كه نزد تو متّهمند و بسيارند راستگويانى كه تو آنان را دروغگو مىدانى ، اگر دنيا را از شهرهاى ويران شده و خانههاى فرو ريخته بشناسى ، آن را يادآورى كنندهاى دلسوز و واعظى گويا ، همچون دوستى مهربان ،
خواهى يافت كه در رسيدن اندوه به تو بخل مىورزد ، دنيا براى كسانى كه آن را خانه هميشگى ندانند خوب سرايى است و براى آنان كه آن را وطن نگيرند نيكو محلى است سعادتمندان به وسيله دنيا ، در قيامت كسانى هستند كه امروز از زرق و برق آن گريزانند .
هنگامى كه نفخه صور بدمد و رستاخيز آشكار شود و اهل هر دينى به دين خود ملحق شود و بندگان هر معبودى به معبود خود بپيوندند و هر اطاعت كنندهاى به فرمانرواى خود برسد ، در آن موقع نه چشمى بر خلاف حق و عدالت در هوا گشوده ، و نه گامى آهسته در زمين جز به حق برداشته شود ، و در آن روز چه دليلهايى كه باطل نمىشود و چه عذرهايى كه قطع نمىشود ، پس در جستجوى چيزى باش كه بتوانى عذر خويش را با آن اثبات كنى و حجت و دليل خود را با آن استوار سازى آنچه باقى و ماندنى است بر آنچه باقى نمىماند انتخاب كن و وسيلهاى براى سفرت آماده كن و چشم به جرقّههاى برق نجات بدوز و بار سفر را بر پشت مركبها محكم ببند . »