الا و قد امعنتم . . . ،
پس از شرح خطاكاريهاى شيطان و سوء عاقبت او ، كه پيشرو گردنكشان است و اشاره به كيفر مداوم اولين فرزند گناهكار حضرت آدم ، كه نخستين رونده راه ناپسند شيطان بود ، مردم زمان خود را كه از طريق مستقيم ديانت و ولايت منحرف شدهاند هشدار مىدهد كه بدانيد شما هم اكنون در راه فساد و ستمكارى افتاده و بلكه در درياى معصيت و خطا غوطهوريد به فكر خود باشيد و هر چه زودتر خويش را از اين منجلاب برهانيد .
چنان كه از ظاهر عبارت برمىآيد روى سخن حضرت با پيروان معاويه است كه به جنگ با آن حضرت و ياران او ، و خدا و تمام اوليايش برخاسته بودند ، و بطور مكرر جامعه را در مورد صفت ناپسند خود پسندى و بر خود باليدن از خداوند و عقوبت او بر حذر داشته است و اين كه در فرمايش خود دو صفت ،
[ 29 ] سوره مائده ( 5 ) آيه ( 31 ) ، يعنى : به اين دليل در جامعه بنى اسرائيل مقرر كرديم كه هر كسى انسان بىگناهى را كه نه قتل نفس كرد . و نه فسادى به پا كرده ، به قتل برساند ، چنان است كه تمام مردم را كشته است .
[ 30 ] سوره نساء ( 4 ) آيه ( 92 ) يعنى : و هر كس از روى عمد و آگاهى شخص با ايمانى را بكشد . . .
[ 442 ]
كبر الحميه و فخر الجاهليه را به طريق اضافه ذكر فرموده اشاره به كبر و فخر ناپسند كرده زيرا گاهى اين دو صفت ممدوح و پسنديدهاند مثل تكبر فقرا و بينوايان در برابر اغنيا و ثروتمندان [ 31 ] و به منظور ايجاد نفرت بيشتر از اين خصلت ناپسند آن را توليد كننده دشمنيها ناميده است .
واژه ملاقح كه به معناى حيوانهاى نر آبستن كننده است [ 32 ] استعاره از كبر و نخوتهاى برجستهاى است كه آدمى را به شدت دچار خود بزرگ بينى مىسازد ، و بديهى است كه اين ويژگيها همه را به او بد بين مىكند و باعث ايجاد دشمنى و كينه مىشود ، همچنان كه حيوانات نر سبب آبستن حيوان ماده مىشوند و اگر اين واژه را به معناى فحول چنان كه گذشت نگيريم بلكه به معناى مصدرى بگيريم اشاره به اين خواهد بود كه ثمره كبر و مباهات ، دشمنى و عداوت است همچنان كه نتيجه هر آبستن بودنى ولادتى مىباشد و در عبارت متن از باب اطلاق اسم سبب بر مسبب مجاز به كار رفته است . زيرا دشمنى عين كبر نيست بلكه از نتايج كبر است و در درجه دوّم است .
جمع آوردن ملاقح به دليل كثرت معناى كبر در اذهان متكبّران است .
و منافخ الشيطان ، منافخ جمع منفخ مصدر ميمى و به معناى دميدن مىباشد انواع كبر و خود پسندى كه در روحيه انسان به وجود مىآيد از وساوس و دميدنهاى ابليس است و در عرف متداول به كسى كه خود را از ديگران بلند مقامتر مىداند مىگويند : شيطان باد به دماغ وى انداخته است و سپس مىفرمايد كه اين نفخههاى شيطانى ملتهاى گذشته را فريب داد به اين دليل كه امور باطل را در نظر آنان حق نمايش داد از باب مثال خوى ناپسند تكبر و آنچه را
[ 31 ] تكبر ممدوح اقسامى دارد 1 تكبر از صفات خاصه خداست 2 تكبر با متكبر ، عبادت است 3 تكبر فقرا در برابر ثروتمندان ، ( مترجم )
[ 32 ] چنان كه در معناى لغات بيان شد .
[ 443 ]
كه لازمه آن است براى آنان خوب جلوه داده و چنان وانمود مىكرد كه از صفات نيكوتر و سودمندتر مىباشد ، و بالاخره اين ظاهر فريبيها چه بسا كه سبب افتادن آنها در تاريكيهاى نادانى و چاههاى هولناك گمراهى بوده است .
صفت اعناق در موردى به كار مىرود كه شتر موقع راه رفتن گردن خود را بكشد و گامهايش را توسعه دهد و اين كلمه در اين جا استعاره از فرو رفتگى كامل آن مردم در تاريكيهاى جهل و سرعت سير آنان در آن وادى مىباشد و لفظ حنادس كه جمع حندس و به معناى شبهاى بسيار تاريك مىباشد استعاره از تاريكى و ظلمت جهل و نادانى است ، و مهاوى ( پرتگاهها ) اشاره به آن است كه گمراهى و راههاى انحراف محل سقوط و فرو افتادن از بلنديهاى قله كمال و درجات خوشبختى و سعادت است ، اضافه جهالت و ضلالت به سوى ضمير شيطان از باب اضافه مسبب به سوى سبب است زيرا شيطان سبب گمراهى و جهل مىباشد .
دو واژه ذلل و سلس ، جمع ذليل و سلس كه صفت شتر رام و مطيع مىباشند ، منصوب و حال براى ضمير جمع در فعل اعنقوا است يعنى در راه ضلالت و گمراهى شتافتند در حالى كه مطيع و فرمانبردار بودند ، و كلمه امرا منصوب و مفعول به براى فعل محذوف است كه تقدير آن چنين است فاعتمد امرا . . . پس شيطان امورى را براى پيروان خود پايه ريزى كرد و همه در مسير آن قرار گرفتند ، و آن امور عبارت از وسوسه و بر خود باليدن و فرو رفتن در جهل و ضلالت است و كلمه كبرا عطف بر امرا و مفعول مىباشد يعنى تكبر و مفاخرهاى را در ميان آنان مرسوم ساخت كه از شدت آن ، سينه ، احساس تنگى مىكرد .