فلو مثلتهم بعقلك ،
اگر صورتهاى مردگان را در ذهن خود جاى دهى . أو كشف عنهم محجوب الغطاء و يا اگر آنچه از خاكها و كفنها كه وسيله پوشش بدنها شده ، از جلو چشمت برداشته شود .
حرف واو در جمله و قدار تسخت حاليّه است ، يقظة قلوبهم : بيدارى
[ 4 ] معلوم مىشود ، كه شارح نسخه خلت را اصل مىدانسته است . ( مترجم )
[ 119 ]
دلهايشان استعاره از حيات و حركتهاى دلهاى آنان است ، اسناد عاث به كلمه « جديد البلى » از باب مجاز است ، كلمه مستسلمات حال است براى جوارح ، و عامل آن هم فعلهاى عاث و سهل است ، و « لام » در لرأيت جواب لو مىباشد ، و در عبارت « لهم فى كلّ فظاعة صفة حال لا تنتقل و غمرة لا تنجلى » با بهترين و موجزترين وجه ، حال مردگان را چنان بيان فرموده است كه هيچ چيز نمىتوان بر آن افزود يا از آن كاست ، با تعبير : پوششى از زشتى و درماندگى ، سختيها و شدايدى اراده شده كه سراسر وجود اموات را فرا گرفته است ، غذىّ بر وزن فعيل و به معناى مفعول است ، يعنى : پرورش يافته با ناز و نعمت .