3 و كان تضمحلّ الابناء ،
لازمه سوم آن است كه اگر چنين مىشد اخبار وارده و وحى الهى بر پيامبران از ميان مىرفت زيرا از طرفى دنيا و آخرت دو ضد يكديگراند و هر قدر كه آدمى به يكى نزديك شود به همان نسبت از ديگرى دور مىشود ، و از طرف ديگر پيغمبران الهى ، اگر چه داراى كمال پاكى و قداست باطنى مىباشند ، اما به منظور ارتقاى مقام عبوديت ، پيوسته خود را نيازمند به رياضتهاى نفسانى مىدانند ، و به اين دليل از لذتهاى دنيوى دورى مىكنند كه زهد حقيقى همين است ، و همواره نفس اماره خود را كه مايل به گناه و لذتهاى مادى است با عبادتهاى پى در پى در اطاعت نفس مطمئنّه در مىآورند ، كار تمام اولياى خدا چنين است ، در احوال رسول خدا نوشتهاند كه گاهى از شدت گرسنگى ، سنگ بر شكم خود مىبست و آن را سير كننده مىناميد و اين كار را فقط براى سركوبى نفس اماره انجام مىداد ، نه اين كه چيزى براى خوردن نداشته باشد ، جامههاى كهنه خود را هم كه پينه مىزد ، از آن بابت نبود كه قدرت بر تهيه لباس نو ، نداشت ، و اگر گاهى بر الاغ برهنه سوار مىشد و غلامش يا ديگرى را
[ 468 ]
پشت سر خود سوار مىكرد به اين دليل نبود كه اسبى براى سوارى نداشته باشد يا غلامش اطاعت از او نكند و پياده وى را همراهى نكند او اين اعمال را از ناچارى و ناتوانى انجام نمىداد زيرا از طرف خداوند اختيار تمام جهان به دست او بود ، اما به خاطر زهد نسبت به دنيا و دورى جستن از لذتهاى آن اينها را برگزيد .
بايد بدانى كه رسيدن به اين كمالات جز با روى گرداندن از دنيا محقق نمىشود ، به همين دليل پيامبر ( ص ) به منظور رسيدن به كمال اشرف و برتر ،
لذتهاى پست دنيا را بدور افكند ، و به همين سبب حضرت رسول آن اندازه به عبادت مىايستاد كه پاهايش ورم كرد ، وقتى كه از آن حضرت پرسيدند : يا رسول اللَّه تو را كه خدا مژده بهشت داده چرا اين همه خود را به زحمت مىاندازى ؟
پاسخ داد ، مگر من نبايد بنده شاكرى باشم ؟ اين مطلب را پيامبر به اين دليل بيان فرمود ، كه مىدانست خصيصه سپاسگزارى بر علوّ درجاتش مىافزايد ، و در صورتى كه اشرف انبيا و اعظم آنان چنين حالتى داشته باشد ساير پيامبران را خود مىتوانى قياس كنى و توجه خواهى كرد كه شرط رسيدن به مقامات عاليه وحى و رسالت و لياقت براى تلقّى خبرهاى آسمانى ، آن است كه دنيا و سرگرمى به آن را ترك كنند ، پس اگر خداوند آنان را فرو رفته در دنيا مىآفريد و راههاى رفاه مادى را بر روى آنها مىگشود ، به آرايشهاى دنيا و لذتهاى آن مشغول مىشدند و از توجه به آستان جلال ربوبى غفلت مىكردند رابطه وحى الهى و خبرگزارى آسمان از ايشان قطع مىشد و از مقام و مرتبه سفارت پروردگارى پايين مىآمدند . بعضى از شارحان نهج البلاغه گفتهاند ، مقصود امام ( ع ) از عبارت :
اضمحلال الابناء اين است كه وعد و وعيد از ميان مىرفت و خبرى از اوضاع بهشت و جهنم و ويژگيهاى رستاخيز به ما نمىرسيد كه اين خود از پىآمدهاى از بين رفتن مقام نبوت و رسالت مىباشد .
[ 469 ]