انّ عملك . . . بوثيقة ،
اين جمله اشاره به قياس مضمر از شكل اول است كه در اين استدلال ، حضرت بيان فرموده است كه اشعث حق ندارد رعيت خود
[ 596 ]
را با زور به كارى وادار سازد ، بر خلاف كسى كه او را مسؤول قرار داده است و نمىتواند به كار خطيرى از امور مالى و غير آن اقدام كند مگر با دليل از طرف كسى كه وى را بر بندگان ، رئيس و بر سرزمينها امين قرار داده است ، و جمله و انّ عملك تا من فوقك مقدمه اول و صغراى قياس را تشكيل مىدهد و تقدير كبراى آن از اين قرار است ، هر كس چنين ويژگيهايى داشته باشد حق ندارد بر خلاف مافوق خود در امرى استبداد به خرج دهد و جز با اطمينان كامل از طرف وى دست به امر با اهميت و خطرناكى بزند و سپس برخى از امورى را كه استبداد و مخاطره در آن روا نيست كه عبارت از ثروت و اموال بلاد اسلام است ، شرح داده و بر وجوب حفظ آن به دو امر استدلال فرموده است يكى اين كه مال خداست كه به بندگان با ايمانش عطا فرموده است و دوم آن كه او از طرف امام خزانهدار است تا وقتى كه اموال را پيش او ببرد ، و كار خزانهدار هم حفظ و نگهدارى مال است ، و اين كه در آن تصرفى نكند مگر با اجازه و دليل مورد اطمينان ، كه در پيشگاه خدا به آن استدلال كند .
و اشعث هنگامى كه امير المؤمنين حكومت را به دست گرفت از آن حضرت مىترسيد و يقين داشت كه وى را از فرماندارى بر كنار خواهد كرد ،
زيرا سابقه سوئى در دين داشت و كردارهاى ناپسندى در دين و حرفهاى توهينآميزى در حق حضرت از او صادر شده بود كه در گذشته ، ذيل سخن امام : و ما يدريك ما علىّ ممالى 1 ، به برخى از آنها اشاره كردهايم .
امام پس از بيان وظيفه و تكليف او ، به منظور آرامش خاطرش فرمود :
اميدوارم كه بدترين فرمانروا براى تو نباشم و اين كلام را با لفظ اميدوارى آغاز كرد تا وى را ميان خوف و رجا نگه دارد ، و اشعث چون مىدانست كه اگر
-----------
( 1 ) خ 18 ، ج 1 ، صفحه 322 .
[ 597 ]
مخالفت دين كند امام ( ع ) بدترين فرمانرواى او خواهد بود و كمال عقوبت را درباره وى انجام خواهد داد ، از اين رو اين سخن حضرت او را به طرف دين و عمل بر طبق آن وادار مىكرد .
نقل شده است كه وقتى نامه حضرت به او رسيد ، برخى از دوستانش را خواست و گفت : على بن ابى طالب مرا به وحشت انداخت و به هر حال مرا ، در مورد ثروت آذربايجان مؤاخذه خواهد كرد ، بنابراين ، نزد معاويه مىروم و به او مىپيوندم ، دوستانش گفتند : در اين صورت مرگ براى تو از اين كار بهتر است زيرا شهر و ديار و خويشان خود را رها كرده و دنباله رو اهل شام شدهاى ، او از اين امر خجالت زده شد ، ولى اين گفته او به كوفه رسيد و ميان مردم پخش شد ،
حضرت نامهاى براى او نوشت و ، وى را از اين مطلب توبيخ و سرزنش فرمود و امر كرد كه خدمتش بيايد و نامه را همراه حجر بن عدىّ كندى فرستاد ،
حجر نامه را پيش او آورد و او را به باد ملامت گرفت و سوگند به خدا داد كه آيا براستى آشنايان خود و اهل شهرت و امير المؤمنين را ترك مىكنى و به اهل شام ملحق مىشوى ؟ سر به سرش گذاشت تا بالاخره او را با خود به كوفه برد در نخيله كه نزديك كوفه است مال و ثروت خود را خدمت حضرت عرضه كرد ، قيمتش به صد هزار درهم ، به روايت ديگر چهار صد هزار ، رسيد ، امام ( ع ) تمامش را گرفت ، اشعث ، امام حسن و امام حسين و عبد اللَّه جعفر را واسطه قرار داد كه حضرت مالها را به وى بازگرداند ، امام ( ع ) سى هزار درهم را به او پس داد ، اشعث گفت اين مبلغ مرا ، كم است ، حضرت فرمود حتى يك درهم زيادتر از اين به تو نمىدهم ، به خدا سوگند اگر تمامش را واگذار كنى از همه چيز برايت بهتر است هيچ گمان ندارم كه بر تو حلال باشد و اگر به اين مطلب يقين مىداشتم همين را هم به تو نمىدادم ، اشعث با خود گفت : تو كه از راه نيرنگ در آمدى هر چه دادند بگير . توفيق از خداست .
[ 598 ]