نكوهش تكبر از نظر قرآن و سنت
نكوهشهاى زيادى از اين خوى ناپسند در قرآن و سنت نقل شده است : اما در قرآن مىفرمايد .
الف : « كَذلِكَ يَطْبَعُ اللَّه عَلَى قَلْب كُلِّ مُتكَبِّرٍ جَبَّارٍ [ 3 ] » .
ب : « وَ اسْتَفْتَحُوْا وَ خابَ كُلُّ جَبَّارٍ عنيد [ 4 ] » و اما سنت :
الف : پيامبر اكرم فرمود : خداوند متعال مىفرمايد : كبريايى در خور من و بزرگوارى شايسته مقام من است ، و هر كه اين دو صفت را بر خود روا دارد ، با من به ستيزه برخاسته است و من او را در جهنم سرنگون خواهم ساخت .
ب : امام ( ع ) مىفرمايد : كسى كه در دلش ذرهاى تكبر و خود پسندى باشد داخل بهشت نمىشود ، و اين كه اين صفت پردهاى ميان انسان و بهشت مىشود به آن دليل است كه وى را از خويهاى پسنديدهاى كه در حقيقت راههاى ورود
[ 3 ] سوره مومن ( 40 ) قسمتى از آيه ( 34 ) يعنى : اين چنين مهر مىنهد خداوند بر دل هر متكبّر ستمكارى .
[ 4 ] سوره ابراهيم ( 14 ) آيه ( 14 ) يعنى : فتح و پيروزى نصيب رسولان الهى و هلاكت و حرمان سزاى هر ستمگر و جبّار است .
[ 406 ]
اهل ايمان به بهشت است ، باز مىدارد پس كبر و عجب ، اين دو خصلت ناروا ،
تمام درهاى رحمت خدا را بر روى انسان مىبندد زيرا با وجود اندكى از تكبر هرگز مومن نمىتواند به محبوب خود دست يابد و براى متكبر امكان ندارد كه خصال ناپسند را ترك كند و به جاى آن صفات پسنديدهاى از قبيل فروتنى و كظم غيظ و نصيحت پذيرى و نرم زبانى را پيشه خود سازد . خلاصه آن كه هيچ صفت زشتى نيست مگر آن كه شخص خود پسند به منظور حفظ خود بزرگ بينىاش آن را بر خود روا مىدارد و هيچ فضيلت پسنديدهاى نيست مگر آن كه براى حفظ موقعيت خود آن را ترك مىكند ، اين است حقيقت آن كه هر كس ذرّهاى تكبر داشته باشد داخل بهشت نمىشود و برخى از صفات مذموم بعضى ديگر از صفات زشت را با خود به همراه مىآورند ، و بدترين اقسام تكبر و خود پسندى آن قسمتى است كه آدمى را از كسب علم و عمل به آن باز دارد و مانع پذيرفتن حق و تسليم در برابر آن شود . اكنون كه با خلاصهاى از مطالب خطبه شريف آشنا شديم به شرح آن مىپردازيم : امام ( ع ) در آغاز سخنان خود ، خداى را به چند اعتبار ستوده است كه در ذيل بيان شده است :
1 حق تعالى آراسته به عزت و كبريايى است ، ذاتى مىتواند متصف به صفت كبريايى و عزت باشد كه دو امر در او ، يافت شود .
الف آگاهى به كامل بودن ذات خود داشته باشد .
ب شرافت و برترى بر كليه ما سواى خود ، داشته باشد .
حق تعالى كه مصداق اكمل اين دو امر مىباشد ، به اين دو صفت از هر موجودى شايستهتر خواهد بود ، ذات حق تعالى داراى كمال مطلق و بىنهايت است ، به دليل اين كه تمام كمالات از وجود و هستى نشأت مىگيرد و وجود خداوند اتمّ و اكمل وجودهاست ، و هر موجودى هستى خويش را از او
[ 407 ]
دريافت مىكند ، پس صفت كبريايى و عزت در ذات وى از همه موجودات مصداقى كاملتر و شايستهتر دارد ، او به اين دليل كه بر تمام وقايع كلى و جزئى آگاهى دارد ، به كمال ذات خود و شرافت و عزت خويش بر تمام موجودات عالم هستى نيز علم و آگاهى دارد .
واژه لبس كه به معناى پوشش است در اين جا استعاره است و احاطه كبريايى و عزت حق تعالى كه امرى معقول است تشبيه به پيراهن و عبايى شده است كه تمام بدن شخص را احاطه مىكند ، تشبيه معقول به محسوس است .
2 حق تعالى دو صفت كبريايى و عزت را ويژه خود ساخته است زيرا جز ذات اقدس او ، هيچ كس شايسته آن نيست و اين مطلب به دليل نقلى و عقلى به ثبوت رسيده است ، دليل نقلى آيه قرآن است كه مىفرمايد : « عالِمُ الغَيْبِ وَ الشَّهادةِ الكَبيرُ الْمُتَعالِ [ 5 ] » الف و لام مفيد حصر است ، كبريايى و تعالى را به خداوند منحصر مىكند ، و نيز در بسيارى از آيات ديگر متكبران را مذمّت كرده و به آنان وعده عذاب داده و از زبان پيامبر اكرم نقل شده است كه الكبرياء ردايى . . . ،
بزرگى شايسته من ( خداوند ) است ، و دليل عقلى نيز حكم مىكند بر اين كه اين ويژگى جزء ذات وى مىباشد نه خارج از ذاتش زيرا اگر خارج از ذات او باشد لازمهاش نيازمندى حق تعالى به غير خود مىباشد كه بر خداوند محال است .
3 خداوند اين دو ويژگى را بر غير خود حرام كرده است كلمههاى حمى و حرم كه به معناى قرق كردن و ممنوعيت مىباشد استعاره است يعنى غير ذات اقدس او از داخل شدن در اين حريم ممنوع و محروم مىباشند چنان كه مالك زمين ، ديگران را از دخول در حول و حوش ملك خود بر حذر مىدارد .