كانوا قوما . . . اهلها ،
اين جا در مورد معرّفى مردم زاهد و نيكوكار ، دو جمله ذكر شده است كه گر چه با هم متناقض مىنمايد ولى در حقيقت تناقض ندارند زيرا در قضاياى متناقض وحدتهايى بايد رعايت شود كه از جمله وحدت در موضوع و نسبت است و حال آن كه در اين دو جمله به يك تعبير وحدت در موضوع ندارند چون موضوع اوّل جسم آنها و موضوع دوم قلب آنان مىباشد و به تعبير ديگر وحدت در اضافه ندارند زيرا موضوع جمله اول زاهدان از نظر جسم ظاهر و نيازهاى مادى است و در جمله دوم از نظر جهات قلبى و باطنى است : ايشان از لذتها و نعمتهاى پر زرق و برق دنيا چشم پوشيده و غرق در محبت خدا و رحمتهايى شدهاند كه براى دوستانش در جهان آخرت آماده فرموده است ، به اين
[ 198 ]
دليل پيوسته با ديدههاى دلشان ، احوال آخرت را مشاهده مىكنند ، چنان كه در بعضى خطبههاى گذشته فرموده است : گويا بهشت را مىبينند و در آن متنعّمند و گويا دوزخ را مشاهده مىكنند و از عذاب دردناك آن در رنجاند ، و هر كس چنين باشد حضور باطنيش در عالم آخرت است و در حقيقت از اهل آن جهان خواهد بود .