علما . . . قضائك ،
واژه علما مفعول له است يعنى چون دوستان خدا مىدانند كه تمام كارها بسته به عللى است كه در تصرف قدرت كامله تو و به دستور تو و به قضا و قدر توست ، لذا به تو پناه مىبرند و به سوى تو التجا مىكنند . احتمال مىرود كه علما مصدرى باشد كه جانشين حال شده است يعنى در حالى كه مىدانند . . . به هر حال لازمه اين جمله آن است كه اولياى خدا در عبادات و بقيه احوال خود ديده را از غير خداوند قطع كردهاند ، و كلمه ازمّه ،
استعاره است از مسببها و علتهاى امور ، و جهت مشابهت آن است كه اسباب و علل مانند زمام ، كارها را در اختيار خود مىگيرند و به سبب آنها وجود پيدا مىكنند ، و كلمه يد نيز به عنوان مجاز در معناى قدرت به كار رفته است .