ترجمه
« بار پروردگارا از تو يارى مىخواهم كه انتقام مرا از قريش و هم دستانشان بستانى ، زيرا آنان پيوند خويشاوندى مرا بريدند ، و پيمانه حقّ مرا
[ 93 ]
واژگونه ساختند ، و درباره حقى كه من از ديگران به آن سزاوارتر بودم تماما با من به منازعه و جدال برخاستند و به من گفتند : قسمتى از مال تو است كه مىتوانى آن را بگيرى ولى از پاره ديگر ممنوع و باز داشته مىشوى ، بنابراين بايد يا با غم و غصه صبر كنى و بسازى و يا از تأسف و اندوه بميرى ، وقتى فكر كردم ديدم نه ياورى دارم كه به كمك من برخيزد و نه كسى كه از حق من دفاع كند ، مگر خانوادهام كه نخواستم آنان را به دست مرگ بسپارم ، از اين رو ، با ناراحتى همانند كسى كه خاشاك در چشم داشته باشد ، صبر كردم ، و همچون كسى كه استخوان در گلويش مانده باشد ، آب دهان فرو بردم و با فرو بردن خشم خود كه در كامم از حنظل تلختر و در اعضايم از تيزى شمشير دردناكتر بود تحمل كردم . »