فدع الناس جانبا . . . ثائرا بعثمان .
كلمه جانبا منصوب است بنابر ظرفيت .
معاويه در نامهاى كه به حضرت نوشته بود ، وى را به جنگ با خود ،
[ 639 ]
دعوت كرده بود و امام ( ع ) با اين جمله به او ، پاسخ ساكت كنندهاى مىدهد ، كه دست از مردم بردار و تنها خودت بيا تا دو نفرى بجنگيم و در قسمتى از عبارت بالا خطاب به معاويه مىفرمايد : اگر تنها با من بجنگى ، آن وقت مىفهمى كه پرده جهل و نادانى ، چهره قلب و آگاهى بصيرتت را در اثر حجابهاى دنيا و پوششهاى ظاهريش فرا گرفته است . دليل اين سخن امام ( ع ) آن است كه هر كس يقين به احوال آخرت و برترى آن بر دنيا داشته باشد ، در طلب آن به مبارزه بر مىخيزد و در جنگ براى رسيدن به آن ثابت قدم مىكوشد ، اگر چه منجر به قتلش شود ، و حتى بعضى اوقات ، توجه به حيات آخرت ، سبب عشق و محبّت به قتل و جان نثارى مىشود ، و چون امام ( ع ) از وضع معاويه متوجه شد كه مىخواهد وانمود كند ، كه تمام توجهش حق و آخرت است و علاقه فراوانى به ماندن در دنيا ندارد ، از اين رو ، او را به مبارزه تن به تن دعوت كرد ، تا هنگامى كه در تنگنا قرار گيرد و از ترس فرار كند به او بفهماند كه : خير جنگ او براى طلب حق و آخرت نيست بلكه به منظور رياست دنيا مىجنگد و پردههاى گناه و تمايلات شهوانى ديده بصيرت او را از يقين به آخرت و توجه به آن پوشانيده است ، و همين فرارش از جنگ دليل بر آن مىباشد و در ضمن با اين بيان وى را از آن خوارى و بدبختى كه بر سرش مىآيد تهديد مىكند و بر حذر مىدارد و نيز امام ( ع ) با يادآورى اين مطلب كه عدهاى از بنى اميه و منسوبين او را كه موجوداتى تو خالى بودند در جنگ بدر به قتل رسانيده به او هشدار مىدهد كه اگر بر اين خلافكاريهاى خود پافشارى داشته باشد ، به همان بلايى كه بر سر آنان آمد ، دچار خواهد شد .
آنان كه در جنگ بدر به دست حضرت على ( ع ) كشته شدند ، جد مادرى معاويه : عتبه بن ربيعه ، پدر هند ، و دايىاش وليد بن عتبه ، و برادرش حنظلة بن ابى سفيان بودند كه هر سه نفر در آنجا به قتل رسيدند ، و به منظور هشدار و بيم
[ 640 ]
دادن بيشتر ، وى را تهديد مىكند كه همان شمشير جنگ بدر و همان دل و جرأت سابق كه در مقابل دشمنان داشت هم اكنون نيز با اوست ، و براى اين كه به او بفهماند كه تو اى معاويه منافق و دو رو مىباشى ، خود را چنين معرفى مىكند ، كه : دين و پيامبر خود را عوض نكرده و ثابت قدم در راهى گام برمىدارد كه معاويه و فاميلش در مرحله نخست با زور و كراهت در آن داخل شدند اما بعدا با ميل و رغبت و پيروى هواى نفسانى از آن خارج و منحرف شدند و آن راه مستقيم و روشن اسلام مىباشد .
در پايان به امر شبههناكى كه مهمترين سبب شعلهور شدن آتش آشوبهاى عظيم ، و انگيزه از هم پاشيدن امور دينى شد ، اشاره كرده و آن ، عبارت از اشتباه معاويه در خونخواهى عثمان مىباشد كه آن را دليل عمده بر مخالفت خود با حضرت و سرپيچى از فرمان وى قرار داده بود ، و سپس به پاسخ آن پرداخته و دو وجه آن را بيان فرموده است :
الف نخست اين كه من جزء قاتلان عثمان نيستم ، بنابراين چيزى بر من نيست ، مطالبه خون او متوجه كشندگان وى مىباشد كه خودت آنها را مىشناسى .