استفحل ،
اين فعل در مقام جزا و جواب شرطى است كه در قبل آورده شد ( حتى اذا انقادت . . . ) واژه استفحال كه استعاره از شدت سطوت شيطان ، و لفظ سلطانه اشاره به كمال قدرت و توانايى او براى مطيع ساختن نفوس و چيره شدن بر آنها مىباشد . و جنود ابليس ، كنايه از اهل فساد در روى زمين است چنان كه در گذشته دانستى ، و معناى دلف بجنوده . . . ، آن است كه شيطان لشكريان خود را كه همان تباهكارانند وادار مىكند تا در ميان جامعه فساد بپا كنند و براى مردم رذايل اخلاقى را بيارايند و آنان را به گمراهى بكشانند و از پى آمدهاى اين عمل آن است كه بر هم ديگر حسد مىبرند و دشمن يكديگر مىشوند و با هم ديگر قطع رابطه مىكنند و در ميانشان تشتت آراء و اختلاف افكار پيش مىآيد و در نتيجه اين امور دشمن به زور و جبر آنان را به سياهچالهاى ذلت و خوارى وارد مىسازد و در پرتگاههاى قتل و كشتار قرارشان مىدهد و در حالتى كه جراحتهاى بىشمار برداشتهاند ايشان را لگدمال مىكند .
احتمال ديگر اين است كه مقصود از جمله استفحل سلطانه عليكم ، چيره شدن دشمنان و مخالفان از قبيل معاويه و امثال او است كه پس از متفرّق شدن ياران امام و سر پيچى از اطاعت آن حضرت ، آنان قوّت گرفتند . و اين كه امام ( ع ) اين غلبه دشمن را به شيطان و لشكريان او نسبت داده ، امرى است روشن ، زيرا معمولا به جاى سلطان الحق و جنوده ، گفته مىشود : سلطان اللَّه و جنوده و به جاى سلطان الباطل و جنوده ، گفته مىشود : سلطان الشيطان و جنوده ، يا جنود الشيطان و اعوانه و اوليائه .
[ 432 ]
اثخان الجراحة منصوب و مفعول دوم براى اوطاؤكم است .
دو كلمه : ولجات ، ورطات ، استعاره از حالتهايى است كه موجب تحمل خوارى و قتل مىشود ، مثل مكانهائى كه از ترس دشمنان با خوارى به آن پناه مىبرند و در آن جا به قتل مىرسند و يا كنايه از پيروى كردن از دشمنان و تسليم بودن در مقابل آنان مىباشد ، و منظور از اقحام و احلال آن است كه دشمنان حق و شياطين يا مخالفان ، آنان را به اكراه و جبر به اين حالتها و جايگاهها وادار مىسازند و چون افتادن در اين چاههاى عميق گمراهى باعث رنج و آزارهاى طاقت فرساست صفت لگدكوب كردن و مجروح ساختن را براى آن استعاره آورده است يعنى آنان را در سوزش زخمها و جراحتها مىافكند و هنگامى گفته مىشود : اثخن فى الجراح كه به شخصى جراحت بسيار وارد شود ، و آن چنان زياد و ظاهر شود كه گويا در آتش سوزان قرار گرفته است .