امن بذل نصرته . . . و استكفّه ،
امام با اين استفهام توبيخى ، معاويه را سرزنش مىفرمايد ، به اين بيان كه عثمان ، على را دشمن خود مىدانست و او را متهم مىكرد كه در كار وى دخالت دارد ، لذا هنگامى كه در محاصره شديد قرار گرفته بود و حضرت آماده شد كه به ياريش قيام كند و كسى را به اين منظور پيش او فرستاد ، عثمان سفارش كرد كه نيازى به يارى تو ندارم ، فقط دست از من بردار و عليه من كارى مكن ، امام ( ع ) مىفرمايد من كه براى يارى او حاضر شدم ولى او نپذيرفت و به اين طريق با يك قياس مضمر ، استدلال مىفرمايد به اين كه نسبت دادن دخالت وى در خون عثمان تهمتى بيش نيست . صغراى مقدر قياس اين است : من ، يارى خود را براى او آماده كردم ، و كبرايش اين است :
هر كس براى يارى ديگرى حاضر شود ، سزاوار نيست كه به دشمنى با او متهم شود و مشاركت در خون آن ديگرى را به وى نسبت دهند .