فتذمّوا غبّ فعالكم ،
اين جمله عاقبت نامطلوب جدايى از رهبر را مىفهماند كه در نتيجه دشمن بر آنان مسلط مىشود ، عزّتشان مبدل به ذلّت و آسايش و نعمتشان به رنج و فقر تبديل خواهد شد و آن موقع است كه به زشتى انديشههاى خود پى برده و به نكوهش كارهاى گذشته خود خواهند پرداخت و به دنبال نهى آنان از انديشههاى زشت و منع آنها از پراكندگى و دور شدن از امام خود و بيان قسمتى از نتيجههاى سوء آن ايشان را از فرو رفتن در فتنهاى كه به اين علت در انتظار آنهاست بر حذر داشته و مىفرمايد : خودتان را بىباكانه در آتش آشوب و فتنهاى كه در اثر جدايى از رهبر ، جلو رويتان قرار گرفته است نياندازيد .
نكتههاى بلاغى كه در اين قسمت از سخنان حضرت مىباشد از اين قرار است : واژه نار استعاره از جنگها ، كشتارها و ستمگريهايى مىباشد كه از خواص فتنه و آشوب است و مانند آتش باعث آزار و اذيت است ، صفت اقتحام كه به معناى يورش بردن است براى مخالفت با آن حضرت و جدايى از وى ذكر
[ 326 ]
شده تا نشان دهد كه اين امر ، به سرعت آنان را به آشوب مىكشاند ، همچنان كه شخص مقتحم ، خود را سريع و بىباكانه در مكانى جايگزين مىسازد ، واژه فور ، كه به معناى شعلهور شدن آتش است و نيز لهب به عنوان ترشيح براى نار ذكر شده ، تا بيشتر آنان را به ترك اين عمل وادار سازد ، و سپس ياران خويش را نصيحت مىفرمايد كه خود را از آشوبى كه درآينده پيش خواهد آمد كه كنار بگيرند ، راهش را باز گذارند تا بگذرد و خود را آلوده به آن نسازند و سر راهش قرار نگيرند كه مبادا در آتش آن بسوزند و سپس دلسوزانه به جان خود سوگند ياد مىكند كه دخول در آن فتنه باعث هلاكت مومن و سلامت و رفاه كافر مىباشد ، صدق اين گفتار ، امرى روشن ، خبر از آينده و از كرامتهاى آن حضرت است زيرا آنچه كه خبر داده واقع شد و در حكومت ظالمانه بنى اميّه كسانى از مسلمانان توانستند سالم بمانند كه گوشهنشين بوده و به عبادت خود مشغول و عقيده خود را حفظ كردند ، و در امور اجتماعى دخالت نداشتند ، اما هر مؤمنى كه خواست عليه آنان درآيد سلامتش به خطر افتاد و سرانجام به شهادت رسيد ولى نامسلمانان و منافقانى كه با فسادهاى آنان موافق بودند ، و با ستمگرى نسبت به بندگان خدا و دروغ بستن به پيامبر او توانستند براى خود در دل حكومتها جايى باز كنند به موقعيتهاى اساسى دست يافتند و عهدهدار كارهاى مهمّ شدند و از تمام امور رفاهى برخوردار شدند ، در خطبههاى بعد خواهيم گفت كه چه بسيار اولياى خدا و ذرارى پيامبر ( ص ) و صحابه او را كه اين ستمكاران شهيد ساختند .
بايد توجه كرد كه هلاكت مؤمن و سالم ماندن غير او در فتنه زمانهاى بعد كليّت ندارد بلكه به عنوان قضيّه مهمله صادق است يعنى بيشترين قربانيان آن از مؤمنانند و اكثر كسانى كه جان سالم بدر بردند ، منافقان و اشخاصى مىباشند كه اسلامشان محكم نيست .
[ 327 ]
پس از بيان مطالب فوق به منظور روشن شدن راه سعادت ، موقعيت خود را در ميان جامعه زمانش به چراغى در تاريكى تشبيه فرموده و جمله ليستضيىء به من ولجها ، اشاره به وجه شبه مىباشد ، به اين بيان كه طالبان هدايت از او و پيروان واقعيش ، از روشنايى علم و راهنمايى آن حضرت كسب نور مىكنند ، و به راه رشد و حقيقت واصل مىشوند ، همان طور كه رونده در تاريكى به وسيله چراغ راه خود را مىبيند ، و لازمه اين همانندى ، آن است كه امام ( ع ) وضع مردم زمان خود را به تاريكى تشبيه فرموده ، و چنان وانمود ساخته است كه اگر او ، در ميان آنان نباشد تمامشان مقهور و شكست خورده خواهند بود .
بعد از آن كه با تشبيه وجود خود به چراغ نورانى ، فضيلت خويش را روشن فرمود ، از آنان مىخواهد كه به سخنانش گوش فرا دهند ، و دلها را براى فهميدن نصايح و اندرزهايش آماده سازند ، چنان كه هر گويندهاى ، از مخاطبهاى خود چنين انتظارى دارد .
اثبات گوش براى دلها ، از باب استعاره است به اين بيان : علم و آگاهى را كه دل نسبت به گفتهها دارد تشبيه به گوش فرموده كه آن نيز سخنان را مىشنود ،
و سپس از آنان خواسته است كه دلها را آماده سازند ، نه گوشهاى جسمانى را چرا كه حرفها بر دل مىنشيند نه بر گوشهاى مادّى و محسوس ، آرى دل است كه آمادگى و توجهش به انديشيدن در گفتههاى مسموع ، سبب حصول درك ، علم و فهم مىباشد . توفيق از خداوند است .
[ 328 ]