ترجمه
در اين قسمت حضرت به ياران خود يادآور مىشود كه از گذشته تاريخ و هلاكت و سرنگونى مستكبران عبرت بگيرند و از سرگذشت پيامبران و
[ 456 ]
تواضع آنان با آن عظمت مقامشان درس اخلاق و زندگى بياموزند و به ياد آنان مىآورد كه خداوند خانه محترم خود را كه زيارتگاه تمام بندگانش مىباشد از پارههاى سنگ ظاهرا بىمقدار قرار داد تا بندگان خود را بيازمايد كه متواضعان و مطيعان از گردنكشان و متكبران تميز داده شوند ، و اين است سخن امام ( ع ) :
« پس اى مردم از كيفر الهى و عقوبت او ، كه دامنگير زورمندان و مستكبران پيش از شما شد عبرت بگيريد و بيانديشيد كه چگونه صورتهاى ناز پرورده و پهلوهاى نرم و نازكشان بر روى خاكهاى قبر نهاده شده ، به خدا پناه بريد از پيآمدهاى خودخواهى و تكبر ، چنان كه از گرفتاريهاى روزگار به او پناه مىبريد .
اگر حق تعالى به يكى از بندگانش اجازه كبر ورزيدن و خود بينى مىداد ،
رخصت اين كار را به پيامبران و فرشتگان خاص خود مىداد ، اما خداوند خود بينى و كبر ورزى را براى آنان ناپسند داشت و تواضع و فروتنى را شايسته ايشان دانست بدين سبب آنان نيز رخسارهاى خود بر زمين نهاده و چهرهها بر خاك ساييدند و در برابر مؤمنان و خدا پرستان بالهاى تواضع گشودند و آنها مردمى مستضعف بودند ، خداوند آنان را به گرسنگى آزموده و به انواع مشقت مبتلا و به امور ترسآور امتحانشان فرمود و از ناشايستهها آنان را خالص و پاك ساخت . پس از روى نادانى و عدم آگاهى به موارد آزمايش و امتحان ، خشنودى و خشم خدا را به دارايى و داشتن فرزند ندانيد و آنها را ملاك كار مپنداريد به دليل اين كه خداوند در قرآن كريم مىفرمايد « أيَحْسَبُونَ أنّما نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مالٍ وَ بَنينَ نُسارعُ لَهُمْ فى الْخَيراتِ بَلْ لا يَشْعُروْن [ 36 ] » و گاهى خداوند برخى بندگانش را كه استكبار مىورزند و خويشتن
[ 36 ] سوره مومنون ( 23 ) آيههاى ( 54 و 55 ) يعنى : آيا اين كافران را كه ما ، به مال و فرزند كمك مىكنيم ، گمان مىكنند كه در نيكيها بر ايشان مىشتابيم ؟ خير ، آنان نمىفهمند .
[ 457 ]
را بزرگ مىشمرند به وسيله دوستانش كه در نظر آنان ضعيف و بىمقدار مىآيند مورد آزمايش قرار مىدهد چنان كه موسى بن عمران و برادرش هارون ( ع ) هنگامى كه بر فرعون وارد شدند جامه پشمين بر تن و عصاى چوبين در دست داشتند و با او شرط كردند كه اگر اسلام بياورد پادشاهى و عزتش دوام يابد ، او شگفت زده شد و به اطرافيانش گفت : آيا از اين دو نفر تعجب نمىكنيد كه براى من شرط دوام حكومت و بقاى عزت مىكنند و حال آن كه خودشان بر چنين وضعى از بيچارگى و فقر مىباشند كه مىبينيد ؟ اگر چنين است پس چرا دستبندهاى طلايى ندارند ؟
اين حرفها را به اين دليل گفت كه در نظر او طلا و گردآورى آن ، عظمت داشته و پوشيدن جامه پشمين حقير و بىمقدار مىآمد .
هنگامى كه خداوند پيامبرانش را برانگيخت اگر مىخواست كه گنجهاى طلا و كانهاى زرناب و سرزمينهاى آباد و سبز و خرم جهان را برويشان بگشايد و پرندگان آسمان و جانوران زمين را با آنها همراه و به خدمتشان درآورد اين قدرت را داشت و اين عمل را انجام مىداد اما اگر چنين مىكرد ، آزمايش و امتحان از بين مىرفت و جزا و پاداش ، نادرست مىنمود ، و وحى و اخبار آسمانى بىمورد بود ، و براى آنان كه حرف انبياء را بپذيرند اجر و مزد آزمايش شدگان ثابت نمىشد و ايمان آورندگان شايسته ثواب نيكوكاران نبودند ، و نيز نامها با معانى خود مطابقت نمىكرد [ 37 ] ، و ليكن خداوند سبحان پيامبران خود را در اراده و تصميم ، نيرومند و در وضع ظاهرى كه به چشم مىآيد ناتوان و ضعيف قرار داد ، با قناعتى كه دلها و چشمها را از بىنيازى سرشار مىساخت ، و فقر و تنگدستى كه ديدهها و گوشها را از رنج و آزار پر مىكرد .
اگر پيامبران داراى آن قدرتى بودند كه كسى جرأت دست يابى بر آنان را نمىكرد و عزتى مىداشتند كه مورد هجوم ستم واقع نمىشدند و داراى سلطنتى مىبودند ، كه مردم گردنها به سوى آن مىكشيدند و براى رفتن به آن سوى مجبور
[ 37 ] توضيح اين مطلب در ذيل جمله و لا لزمت الاسماء معانيها ( شماره 6 ) ذكر مىشود .
[ 458 ]
مىبودند مركبهاى سوارى را مجهّز سازند ، اين حالت ، تسليم و پذيرش مردم را آسانتر ، و آنان را از گردنكشى و استكبار ، دورتر مىساخت و به دليل ترسى كه بر آنان چيره شده يا رغبت و ميلى كه ايشان را مجذوب كرده به آنان مىگرويدند ، و در اين صورت نيّتها ناخالص و نيكيها ( عبادتها براى دنيا و آخرت ) تقسيم شده مىبود ، ولى خداوند چنين خواست كه پيروى از پيامبران و ايمان به كتابهاى آسمانى او ، و فروتنى در پيشگاه عظمت و گردن نهادن بر فرمان و پذيرش آن ، تنها براى جلب رضايت و خشنودى ذات اقدس وى باشد ، نه هيچ چيز ديگرى و در اين راه هر چه آزمايش و ابتلا بيشتر و بزرگتر باشد ، اجر و پاداش هم ارزشمندتر و پر بهاتر خواهد بود .
مگر نمىبينيد كه حق تعالى تمام فرزندان آدم ( ع ) را از پيشينيان تا آخرين فرد اين جهان را با سنگهايى كه نه سود و زيانى دارد و نه نيروى بينايى و شنوايى ،
آزمايش فرموده و آن سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را موجب پايدارى وسيله قيام مردم دانسته است ، پس آن را در سنگلاخترين مكانها و كم ارتفاعترين نقطه دنيا از جهت خاك و كلوخ و تنگترين درهها از نظر عرض قرار داد ، در ميان كوههاى خشن ، ريگهاى نرم و روان ، چشمههاى كم آب ، و آباديهاى دور از هم ، كه نه شتر و نه اسب و گاو ، و گوسفند هيچ كدام در آن به راحتى زندگى نمىكنند . و سپس آدم و فرزندانش را فرمان داد كه به آن سو ، روى آورند . بنابراين آن جا مركز تجمع و سر منزل مقصود و بار انداز آنان شد ، آن چنان كه افراد با طيب خاطر ، شتابان از ميان فلات و دشتهاى دور و از درون واديها و درههاى عميق و جزيرههاى پراكنده درياها ، بدان جا روى آوردند ، تا به هنگام سعى شانههاى خود را خاضعانه حركت دهند و در اطراف خانه طواف كنند و تهليل ( لا اله الا اللَّه ) گويند ، و با موهاى آشفته و بدنهاى پر گردو غبار هروله كنان و شتابان حركت كنند ، لباسهايى كه نشانه شخصيّتهاست كنار انداخته و با رها گذاشتن موها ، قيافه خود را ناخوش آيند سازند . اين آزمونى بزرگ ، امتحانى شديد ، آزمايشى آشكار و خلوص مؤثرى است كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشتش قرار داده است . اگر خداوند
[ 459 ]
مىخواست ، خانه محترم خود و محلّهاى انجام وظايف حج را در ميان باغها و نهرها و سرزمينهاى هموار و امن ، با درختهاى بسيار و ميوههاى سر به زمين فرو آورده ، مناطق آباد و داراى خانهها و كاخهاى بسيار و آباديهاى به هم پيوسته در ميان گندم زارها و باغهاى خرم و پر گل و گياه ، در ميان بستانهاى زيبا و پر طراوت و پر آب ، در وسط باغستانى بهجتزا و جادههاى آباد قرار مىداد در اين صورت به همان نسبت كه آزمايش آسانتر بود ، پاداش و جزا نيز كمتر مىبود ، و اگر پى و بنياد خانه و سنگهايى كه در بناى آن به كار رفته از زمرّد سبز و ياقوت سرخ و نور و روشنايى بود ، ديرتر شك و ترديد ، در سينهها رخنه مىكرد و كوشش ابليس در قلبها ،
كمتر اثر مىگذاشت و ، وسوسههاى پنهانى از مردم منتفى مىشد ، اما خداى متعال بندگانش را به انواع شدايد مىآزمايد و با كوششهاى گوناگون به عبادت وادار مىكند و به اقسام گرفتاريها مبتلا مىسازد تا تكبر را از قلبهاشان خارج سازد و خضوع و آرامش را در آنها جايگزين كند ، بابهاى فضل و رحمتش را به رويشان بگشايد و ، وسايل عفو خويش را به آسانى در اختيار آنان قرار دهد .
پس ، از خدا بترسيد از خدا بترسيد ، از كيفر تباهكارى در دنيا و از سرانجام و خيم ظلم در آخرت و بد فرجامى تكبر و خود پسندى كه كمينگاه بزرگ ابليس و مركز كيد و نيرنگ اوست بهراسيد ، كيد و نيرنگى كه با قلبهاى انسانها مانند زهرهاى كشنده مىآميزد و هرگز از تأثير فرو نمىماند و كسى از هلاكتش جان بدر نمىبرد ، نه دانشمند به دليل علمش و نه بينوا در لباس مندرسش ، و خداوند به منظور حفظ بندگانش از اين امور يعنى ظلم و ستم و كيد شيطان به سبب نماز ،
زكات و كوشش براى گرفتن روزه واجب ، آنان را حراست فرموده تا اعضا و جوارحشان آرام و چشمانشان خاشع و غرايز و تمايلات سركششان خوار و ذليل و دلهاى آنان خاضع شود و تكبر از آنها رخت بر بندد ، علاوه بر آن ساييدن پيشانى كه بالاترين جاى صورت است ، بر خاك موجب تواضع و گذاردن اعضاى پر ارزش بدن بر زمين ، دليل اظهار كوچكى و چسبيدن شكم به پشت از
[ 460 ]
گرسنگى روزه ، مايه فروتنى مىباشد ، و پرداخت زكات موجب صرف محصولات زمين و غير آنها و نيازمندان و مستمندان مىشود ، به آثار اين اعمال توجه كنيد كه چگونه شاخههاى درخت تفاخر را درهم مىشكند و از جوانه زدن كبر و خود پسندى جلوگيرى مىكند . »