لقدرته . . . صروف قضائه ،
در اين عبارت علّت استدلال فوق و ملازمه ميان مقدم و تالى را كه در قضيّه شرطيه گذشت ، بيان مىدارد و با دو دليل ،
اولويّت ذات خداوندى را براى اين ويژگى كه تنها علت سودآورى حق متوجه او باشد نه ، سبب ديگر آن اثبات مىفرمايد :
1 خداوند توانايى كامل براى انتقام و گرفتن حق خود دارد .
2 هيچ شخصى را بر او حقّى نيست ، زيرا عدالتش در تمام متصرفاتش جارى و سارى است . پس از اين كه در جمله بالا اولويت حق تعالى را اثبات فرموده است در جمله بعد : و لكنّه تعالى جعل . . . عليه با استثنا كردن نقيض تالى ، آن را نفى كرده است كه توضيح آن چنين است : خداوند براى خود بر گردن بندگان حقّى قرار داده كه او را اطاعت كنند تا براى آنان نيز حقّى بر عهده خداوند ثابت شود كه عبارت از پاداش عبادت است ، و به اين طريق ثابت مىشود كه در مورد خداوند تواناى دادگر ، نيز حق يك طرفه نيست ، بلكه همان طور كه بندگان را بر انجام دادن عبادات موّظف فرموده است ، پاداش و جزاى كارهاى آنان را هم وظيفهاى بر عهده خود مقرر ساخته است ، و با اين بيان عموميّت اين مطلب ثابت مىشود كه : حق ، امرى متقابل است حتى در مورد ذات اقدس حق .