و لا ولّيته هوى منّى ،
اين عبارت كه قسمتى از پاسخ به اعتراض دوم طلحه و زبير است ، يعنى در اين امر هوا و هوس خود را حاكم قرار ندادم ، و يا اين كارها را به خاطر هوا و هوس هم انجام ندادهام ، و بنابراين كلمه ( هوى ) مفعول له باشد چنان كه بعضى گفتهاند .
خلاصه معنا آن كه ، عمل مساوات و برابرى كه در تقسيم سهام بيت المال انجام دادم و شما را همسنگ ديگران قرار دادم ، نه از انديشه خودم بود و نه هوا و هوسى را پيروى كردم ، بلكه من و شما خود مىدانيم كه خداوند آن را تمام و تكميل كرده و از حكم به آن در لوح محفوظ فراغت يافته و آن را براى عمل به زمين فرو فرستاده است ، و نيازى به ايجاد حكم جديد يا تكميل آن نيست . اين كه حضرت نسبت فراغت به ذات اقدس خداوند داده ، عنوان مجاز دارد ، زيرا در حق تعالى فراغت و شغل بطور حقيقى راه ندارد . و رابطه مجاز بودن آن اين است كه موضوعى را كه خداوند حكمش را معيّن كرده ، با عملى كه انسان از انجام دادن آن فراغت يافته متناسب است ، و با اين مناسبت كه علاقه مجاز است ، فراغت را به خداوند نسبت دادهاند .