ترجمه
« اگر انسانها در عظمت قدرت خداوندى و نعمتهاى فراوان او مىانديشيدند به راه حق ، باز مىگشتند و از عذاب آتش مىهراسيدند ، امّا اين دلها بيمار و چشمها عيبناك است ، آيا به موجود كوچكى كه حق تعالى آفريده است نگاه نمىكنند كه چگونه آن را استوار آفريده و مواد تركيبى و بهم پيوستگى وى را
[ 237 ]
محكم كرده و برايش گوش و چشم ايجاد فرمود و استخوان بندى و پوست بدن وى را نظام بخشيد ، به مورچه و كوچكى جثّه و ظرافت اندام وى كه به چشم در نمىآيد و به آسانى در انديشه نمىگنجد ، نگاه كنيد كه چگونه بر روى زمين راه مىرود و به جانب روزى خود راه مىيابد ، دانه را به لانه خود مىبرد و در جايگاه مناسب نگهداريش مىكند ، در تابستان براى زمستان و در هنگام تمكن و قدرت ،
براى زمانى كه امكان جنب و جوش ندارد ، آذوقه خود را ذخيره مىكند ، در حالى كه روزيش تضمين شده و خوراك موافق با طبعش آماده شده است ، خداى منّان و پاداش دهنده از وى غفلت نمىكند و محرومش نمىسازد اگر چه در دل سنگى صاف و ميان صخرهاى خشك باشد ، اگر در مجارى خوراك و قسمتهاى بالا و پايين دستگاه گوارش و اعضايى كه براى حفظ آن آفريده شده و چشمها و گوشهاى وى انديشه كنى در تعجب فرو رفته و به شگفتى خلقتش اعتراف خواهى كرد و از بيان توصيف آن به زحمت خواهى افتاد ، پس بلند مرتبه است ،
خداوندى كه مورچه را بر روى دست و پايش برقرار ساخت و پيكره وجودش را با استحكام خاصّ بنا گذاشت ، هيچ آفرينندهاى در خلقت اين حشره با او شركت نداشته و هيچ قدرتى در آفرينش وى او را يارى نكرده است ، و اگر راههاى انديشه خود را تا به آخر بپيمايى سرانجام به آن جا خواهى رسيد كه آفريننده اين مورچه ريز ، همان آفريدگار درخت ( تنومند ) خرماست ، زيرا هر دو از جنبه دقّت و پيچيدگى شبيه هم هستند ، اگر چه تفاوتهايى با همديگر دارند و در زمينه آفرينش خداوند ، موجودات بزرگ و كوچك ، سنگين و سبك ، توانا و ناتوان همه يكسانند ،
و خلقت آسمان ، هوا ، باد و آب نيز چنين است ، پس اكنون به خورشيد و ماه ، گياه و درخت ، آب و سنگ و اختلاف اين شب و روز ، و جريان اين درياها و فراوانى اين كوهها و بلندى اين قلهها و ناهمگونى اين لغتها و زبانهاى گوناگون با دقت نگاه كن ( تا خداى را بشناسى ) و واى بر كسى كه ناظم و مدبّر اينها را انكار كند ، اين منكران مىپندارند كه خود همانند گياه ( خودرو ) بدون زارعند و براى شكلهاى گوناگونشان سازندهاى نيست ، در حالى كه براى ادّعاى خود دليلى اقامه نكرده و
[ 238 ]
براى آنچه در مغز خود پرورانده تحقيقى به عمل نياوردهاند و آيا ممكن است كه ساختمانى بدون سازنده و يا جنايتى بدون جنايتگر پديد آيد ؟
اگر مايلى ، درباره ملخ بينديش كه خداوند برايش دو چشم سرخ آفريد و براى آنها دو حدقه مانند ماه تابان روشن ساخت ، و گوشى پوشيده و پنهان برايش قرار داد و دهانى به تناسب خلقتش به او ارزانى كرد ، احساس وى را تقويت كرد و دو دندان كه وسيله قطع و دو داس ( شاخك ) كه وسيله جمعآورى است به او عنايت فرمود ، كشاورزان براى زراعت خود از آن مىترسند و قادر بر دفعش نيستند ، اگر چه تمامشان دست به دست همديگر بدهند ، بلكه نيرومندانه پيش مىآيد تا وارد كشتزار شده و آنچه ميل دارد مىخورد ، با آن كه تمام پيكر او به اندازه يك انگشت باريك هم نيست .
پس بزرگوار است خداوندى كه تمام ساكنان آسمانها و زمين از روى اجبار يا اختيار در برابرش خاضعانه سجده مىكنند و صورت و جبين برايش به خاك مىسايند و طوق بندگى او را در حال تندرستى و ناتوانى به گردن مىاندازند و از ترس و بيم ، زمام اختيار خود را به وى مىسپارند ، پرندگان مسخّر فرمانش هستند و او شماره پرها و نفسهاى آنها را مىداند ، پاهاى آنها را قدرت مقاومت در دريا و خشكى داده و روزيشان را مقدّر فرموده و اقسام و انواع آنها را مشخص كرده است ، كه اين ، زاغ است و آن عقاب ، يكى كبوتر است و آن ديگرى شتر مرغ هر پرندهاى را به نامى خوانده و روزيش را تكفّل كرده است ، ابرهاى سنگين را ايجاد فرموده و بارانهاى شديد و پى در پى از آن فرو فرستاده و سهم باران هر جايى را مشخّص ساخته است ، پس ( با اين كار ) زمين خشك را آبيارى كرده و گياهان را پس از خشكيدن دوباره رويانده است . »