و كان طلحة و الزبير . . . غضب ،
اين جمله نيز نخستين مقدمه از قياس مضمرى است كه حضرت به منظور تبرئه خود ، از خون عثمان كه دشمنانش از قبيل طلحه ، زبير و عايشه و جز آنان ، بر او بسته بودند ، به آن استدلال فرموده است . و با اين بيان كه آسانترين رفتارشان تندى و آهستهترين آوازشان رنج آور بود ، كنايه از آن است كه اين دو نفر در فراهم كردن قتل عثمان بسيار سعى و كوشش داشتند و دستاندر كار آن بودند ، و مادر خطبههاى قبل مقدارى از شرح حال طلحه را با عثمان بيان كرديم كه مردم را عليه وى شورانيد و يارانش را از يارى او باز
[ 577 ]
داشت و روايت شده است كه عثمان موقعى كه در محاصره بود مىگفت : واى بر من از پسر حضرميّه يعنى طلحه ، ديروز چقدر به او دينارهاى طلا بخشيدم ولى او ، امروز مىخواهد خون مرا بريزد و مردم را عليه من تحريك مىكند ،
خدايا او را به مقصودش مرسان و سزاى ستمگريش را بر او وارد كن ، و نقل شده است كه وقتى عثمان مهاجمان را مانع شد و نگذاشت از در خانهاش وارد شوند ، طلحه آنها را از در خانه يكى از انصار هدايت كرد و از آن جا آنان را به پشت بام برد و توانستند خانه عثمان را در محاصره قرار دهند ، و نيز نقل شده است كه مروان در جنگ جمل گفت : به خدا سوگند از طلحه درباره خون عثمان انتقام خواهم گرفت و هر گاه او را ببينم به قتلش مىرسانم و بالاخره روزى تيرى رها كرد و ، وى را كشت ، و درباره زبير نيز نقل شده است كه پيوسته مىگفت : بكشيد عثمان را كه دينتان را دگرگون كرده است ، بعضى به او گفتند :
پسرت كه دم در ، از او حمايت مىكند ؟ گفت به خدا قسم راضيم كه عثمان كشته شود اگر چه پسرم پيشمرگ او شود ، خلاصه اين كه حال اين دو نفر در وادار كردن مردم به قتل عثمان چيزى است كه جملگى برآنند اما از عايشه نقل شده است كه دمادم مىگفت نعثل [ 1 ] را بكشيد خدا نعثل را بكشد ، و اما خشمى كه عايشه بطور بىسابقه نسبت به عثمان پيدا كرد ، دليل ظاهرش آن است كه وى اموال مسلمانان را در اختيار بنى اميه و خويشان نزديك خود قرار داده بود ،
كه ساير مردم را نيز ، همين امر بر او بدبين كرد ، و عليه او برخاستند ، و بدعتهاى ديگر هم ، اين مطلب را كمك مىكرد ، روايت شده است ، كه روزى عثمان بر منبر بالا رفته بود ، در حالى كه جمعيت فراوان در مسجد نشسته بودند ، عايشه از پشت پرده با دست خود يك جفت نعلين و پيراهنى را نشان داد و گفت : اينها
[ 1 ] نعثل نام يهودى ريش دراز احمقى بود ، در مدينه كه عايشه عثمان را به او تشبيه كرده بود . ( مترجم )
[ 578 ]
كفشها و پيراهن رسول خداست كه هنوز كهنه نشده اما دين او را عوض كرده و سنت وى را تغيير دادهاى و سخنان تند و درشتى به او گفت ، عثمان نيز پاسخ وى را همچنان با درشتى داد ، و اين عمل و گفتار عايشه ، از مهمترين عللى بود كه مردم را به قتل عثمان واداشت ، اجمالا وادار ساختن اين سه شخصيت مردم را به كشتن عثمان آن چنان مشهور است كه نيازى به توضيح ندارد .
گفتيم جمله صدر مطلب نخستين مقدمه قياس است ، و اكنون مقدمه دوم يعنى كبراى قياس چنين فرض مىشود : هر كس چنين باشد و حالتى مثل اين سه نفر داشته باشد به داخل شدن در قتل عثمان و وادار كردن مردم بر آن سزاوارتر است .
فاتيح له قوم فقتلوه ، از اين عبارت چنان برمىآيد كه حضرت اجتماع مردم بر كشتن عثمان را به مقدرات الهى نسبت مىدهد تا به اين دليل ذهنهاى مردم را از نسبت دادن آن به خودش منصرف سازد ، و قطب راوندى در شرح خود گفته است اين كه امام جمله را به صورت محهول آورده و آن را نسبت به خدا ، يا شيطان نداده به اين دليل بوده است كه دو گروه را ، راضى و خشنود كند .