و انزاح الباطل عن مقامه ،
اين جمله اشاره به اين مطلب است كه قبل از خلافت و حكومت حضرت ، در زمان عثمان ، احكام و قوانين بر خلاف شرع اسلام جارى مىشد ، زيرا نقل شده است كه عثمان بدعتها در دين گذاشت ، و در زمان او بنى اميّه بر بيت المال مسلمانان مسلط شدند و بر خلاف حق در آن دخل و تصرف داشتند كه شرحش در خطبههاى پيش بيان شده است ، و با به خلافت رسيدن حضرت ، هر حقى به اهلش رسيد ، و به اصل و قرارگاه خود بازگشت ، و همين حق هر گاه در غير موردش باشد ، باطل است ، مقام باطل يعنى غير مورد حق ،
و با ولايت و حكومت امام ( ع ) باطل از جايگاهش دور شد و زبان كسى كه از باطل طرفدارى مىكند و به باطل سخن مىگويد ، با خلافت حضرت ، از ريشه بر كنده شد ، انقطاع زبان استعاره از ساكت شدن باطل است كه چون از گفتن مىماند شبيه به قطع شده مىباشد و براى تاكيد در انقطاع كلمه من منبته را به عنوان ترشيح براى آن آورده است .
10 دين را شناختند ، شناختن نگهدارى و حفاظت ، نه شناختن اين كه حرفى بشنوند و سخنى بگويند ، توضيح مطلب آن كه در گذشته ، دانستى كه براى
[ 567 ]
شناخت و درك مطلب ، سه درجه وجود دارد كه كمترينش تصور آن به اعتبار نامش مىباشد ، و بالاترينش تصور آن بر حسب حقيقت و كنه آن است ، و درجه متوسط آن است كه اوصاف و لوازم مخصوص به آن ، و برخى اجزايش را درك كند ، و درك و تعقلى كه ائمه اطهار از دين داشتند بالاترين درجه شناخت بود كه همان معناى رعايت و حفاظت مىباشد ، و حفاظت آنان از دين به آن است كه آن را به ديگران بياموزند و ياد آن را زنده دارند و در برابر آن احتياط را از دست ندهند ، نه اين كه تنها به نامى از آن و شنيدن الفاظى از ديگران قناعت كنند .