الى منابت الشيح و مهافى الريح ،
اين كلمه كنايه از بيابان و سرزمينهاى خشك و غير آباد مىباشد و چنين جايى بطور بديهى محل زندگى ناگوار و تلخ
[ 505 ]
است چنان كه در فصلهاى گذشته از وضع زندگى آنان بدگويى و نكوهش فرموده است .
اكاسره جمع كسرى به پادشاهان فارس ، و قياصره جمع قيصر ، به سلاطين روم اختصاص دارد ، و اين چنين جمع بستن بر خلاف قياس است . و دو كلمه دبرو ، و وبر كنايه از شتران مىباشند و با ذكر اين دو كلمه بىچيزى و تنگدستى آنان را خاطر نشان كرده است ، زيرا زخمها و جراحتهاى پشت شتران و به كار بردن كرك و موى آن و خوردن چرك و خون از لوازم تنگدستى و بد حالى مىباشد ، و بنا به روايت ديگر دبر هم كه به معناى زخم پشت شتر است كنايه از فقر و تنگدستى و اشاره به زندگانى فقيرانه آنها مىباشد و اين مطلب روشنى است كه عربهاى روزگاران پيشين در پستترين خانهها زندگى مىكردند ، زيرا بيابان نشينان نه داراى قلعههاى محكم و نه منزلهاى با استقامت بودند كه آنها را از حوادث خرابى و حمله غارتگران نگهدارى كند و اگر برخى از آنان در بعضى بناها و حصارها زندگى مىكردند و آنان را از بعضى حوادث از قبيل حمله درندگان و سيل و باد محافظت مىكرد ولى چنان كافى نبود كه بتواند آنها را از شرّ دشمنان نيرومند و بنيانكن جلوگيرى كند .