و لو كانت الانبياء . . . مقتسمه ،
و اين نيز استدلال ديگرى است براى بيان مطلب كه تقدير مقدمات آن چنين است ، اگر خداوند نسبت به پيامبرانش تمام امكانات رفاهى را فراهم مىساخت ، قوّت و عزّتى به دست مىآوردند كه هيچ كس جرأت دستيابى بر آن نداشت و سلطنتى را دارا مىشدند كه همه بى چون و چرا تسليم آن مىشدند و اين امر نتايج و مفاسدى را در پى داشت كه اكنون به ذكر آن مىپردازيم :
1 در اين صورت گر چه اطاعت مردم از آنان سريعتر و آسانتر انجام مىشد اما مانند پيروى از پادشاهان بود نه انبيا و اولياء ، زيرا از نظر عامه مردم ،
شاهان و قدرتمندان حق اطاعت شدن دارند نه مستضعفان و بينوايان .
2 از پيروى ايشان تكبر نمىورزيدند زيرا روشن است كه اغلب افراد كمتر شانه از زير فرمان اهل قدرت و پادشاهان خالى مىكنند ، اما بر اين اطاعت و ترك تكبر اجر و پاداش كسى كه به سبب مجاهده با نفس خود خواهى و استكبار را از خود دور مىسازد مترتب نبود .
3 آخرين نتيجه اين كه ايمان مردم در اين موقع خالص و براى خدا نبود بلكه تجزيه شده و يك جزء آن براى خدا و جزء ديگر آن براى تمايلات نفسانى يا ترس از قدرتهاى دنيوى بود ، پس اين گونه اعمال ثوابى ندارد ، ثواب اعمال كسانى كه با شيطان بجنگند و تلقينهاى گمراه كننده وى را درهم شكنند و پيروزمندانه آماده پاداشهاى جاويد آخرت باشند .