ما لم يكن ليدركه ،
نيز حكايت از اين مىكند كه آنچه از دنيا از دستش رفته امرى حتمى بوده كه بايد به دستش نمىآمد ، بنابراين تاسف بر آن ، سودى كه ندارد هيچ بلكه خودش زيان و ضرر معجّلى مىباشد .
در آخر او را مورد خطاب قرار داده و به منظور خيرخواهى و نصيحت آنچه را كه بايد بر آن اندوهناك شد و يا شايسته خوشحالى است و آنچه را كه سزاوار هيچ كدام نيست به اين قرار بيان فرموده است : آنچه داراى اهميت است امور اخروى است كه بايد انسان براى از دست دادنش غمگين و از به دست آوردنش شاد و مسرور باشد و آنچه به دست آوردنش نبايد مايه سرور و شادى شود امور دنيوى است زيرا كه فناپذير است و نزديك شدن به آن سبب دور شدن از آخرت
[ 694 ]
مىباشد و آنچه هم كه ارزش تاسف خوردن ندارد ، امور دنيوى است كه آدمى به آن دست نمىيابد چون دور شدن از آن باعث نزديك شدن انسان به امور آخرت مىباشد .
اگر اشكال شود كه چرا امام فرمود بايد از آنچه از آخرت به دست آوردى خوشحال باشى ، با اين كه آنچه از آخرت به دست مىآيد پس از مرگ است نه در دنيا ، پاسخ اين فرمايش امام به دو احتمال توجيه مىشود .
1 چنان نيست كه تمام امور آخرت فقط پس از مرگ تحقق يابد بلكه كمالات نفسانى ، حقايق علمى و اخلاق پسنديده و شادمانى به اين امور كه در دنيا نصيب انسان مىشود از حقايق اخروى است .
2 احتمال ديگر اين كه در عبارت امام مضاف تقدير گرفته شود : . . . بما نلت من اسباب آخرتك ، كلمه اسباب مقدر باشد كه اسباب خوبيهاى آخرت در دنيا حاصل مىشود و سرانجام بيان فرموده كه آنچه بايد به آن اهميت داد و هميشه مورد علاقه و توجه انسان باشد ، احوال پس از مرگ است كه براى رسيدن به سعادت دائمى آن عالم بايد در انجام اعمال خير كوشيد و براى رهايى از بدبختى آن جهان نيز بايد به اخلاص و عمل صالح پرداخت ، به اميد توفيق از خداوند متعال .
[ 695 ]