و تدبّروا احوال الماضين من المومنين . . . اليه بهم ،
در اين عبارت بر خلاف قبل كه سرگذشت مطلق امتهاى گذشته را مورد پند و اندرز ياران خود قرار داده بود ، جامعههاى خاصى را مورد عبرت قرار مىدهد و مىفرمايد از احوال مومنان زمانهاى گذشته كه همزمان با پيامبران پيشين بودند پند بگيرند ، زيرا آنها پيوسته در رنج و شكنجه و آزمايش و امتحان به سر مىبردند و با تحمل سختيها مىكوشيدند دين خود را حفظ كنند و نفوس خود را از آلودگيهاى فساد روزگار به دور دارند فرعونها و طاغوتهاى زمان آنان را بردگان خود مىخواندند و با شكنجههاى طاقت فرسا آنها را معذّب مىكردند ، مثل يوسف كه در آغاز زندگى آن چنان گرفتار بلا شد و نيز موسى و هارون و مؤمنان بنى اسرائيل در شدايد و سختيها دچار بودند كه حضرت مىفرمايد : فراعنه آنان را عذاب مىكردند و زندگى را بر ايشان تلخ كرده بودند و به اين طريق دورانها را گذراندند تا موقعى كه با سلامت روح از بوته امتحان بيرون آمدند . و با نشان دادن صبر براى نگهدارى دين ، لياقت و استعداد افاضه رحمت الهى را پيدا كردند از اين رو خداوند رحمت خود را شامل حال آنان فرمود و ايشان را از تنگناهاى بلا به فراخناهاى نجات رهايى بخشيد و از درههاى هولناك ذلت به بلنداى عزت اوجشان داد و بيم و هراس آنان را به حالت امن و آسايش مبدل كرد ، كه خداوند در قرآن اين امر را به آنها خاطر نشان مىفرمايد : « وَ إذْ نَجيَّناكُم مِنْ آل فِرْعَوْنَ يَسُوُمُونَكُمْ سُوْء العَذابِ ، يُذَبِّحُوْنَ أبنائكُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِسائكُمْ وَ فى ذلِكُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظيْمٌ وَ إذْ فَرَقنا بِكُم البَحْرَ . . . [ 55 ] بقره » و نيز پيش از اين دورانها ، آنچه كه براى پيروان حضرت نوح و ابراهيم و ديگران جريان داشت .
[ 55 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 49 ) و قسمتى از آيه ( 50 ) ، يعنى : و به ياد آر هنگامى كه شما را از ستم فرعونيان نجات داديم كه از آنها سخت در شكنجه بوديد تا به حدى كه پسران شما را كشته و زنانتان را براى كنيزى نگاه مىداشتند و اين بلاء و امتحانى بزرگ بود و ياد كنيد وقتى كه براى نجات شما دريا را شكافتيم . . .
[ 500 ]
و اما اين كه فرمود پس از پايان آزمايش و بلايا ، خداوند آنان را پادشاهان و حكمروايان و پيشوايان جامعه قرار داد ، و به مرحلهى از كرامت و عزتشان رساند كه هيچ تصوّرش را نمىكردند ، چنين بود كه موسى و هارون پس از هلاكت فرعون مالك حكومت مصر شدند و حاكميت دين و رياست جامعه بر ايشان استقرار يافت ، و همين طور طالوت و داوود پس از كشتن جالوت به حكومت و رياست رسيدند به اين طريق كه وقتى با پيروان خود به منظور جنگ با جالوت از رود عبور كردند ، داوود با فلاخن خود سنگى را به سوى جالوت رها كرد ، به وى اصابت كرد و او را به قتل رساند ، يارانش شكست خورده متفرق شدند و حكومت نصيب طالوت و يارانش شد ، و پس از او به حضرت داوود منتقل شد چنان كه خداوند در قرآن مىفرمايد : « و آتاهُ اللَّه الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَة » [ 56 ] به همين طريق سلطنت و حكومت مطلقه به سليمان رسيد و سپس در ميان فرزندان او يكى پس از ديگرى مىچرخيد تا رسيد به شخصى از اولاد سليمان بنام اعرج و چون او ضعيف و ناتوان بود علاوه بر آن پيامبر هم نبود ، پادشاهان از اطراف بيت المقدس به طمع گرفتن سلطنت وى سر برآوردند تا سرانجام يكى از پادشاهان جزيره كه در سرزمينى به اسم سنجار رياست داشت بر او شورش كرد ، و پادشاهى را از او گرفت آنگاه پس از مدتى خداوند بلايى بر او نازل كرد و با فرستادن بادى شديد لشكريان و سربازان وى را به هلاكت رساند پادشاه و فرزندش با بخت نصر كه نويسندهاش بود فرار كردند و در هنگام گريز فرزند پادشاه پدرش را به قتل رساند از اين قضيه بخت نصر خشمگين و ناراحت شد ،
سرانجام با هر نيرنگى كه بود پسر پادشاه را كه قاتل پدر بود كشت و خودش بر تخت سلطنت قرار گرفت اين بود نخستين مرحله پادشاهى بخت نصر .
[ 56 ] سوره بقره ( 2 ) قسمتى از آيه ( 250 ) ، يعنى : و خدايش پادشاهى و فرزانگى عطا فرمود .
[ 501 ]