فإنّها مصيدة ابليس ،
ضمير مؤنث به قول مرحوم سيد فضل اللَّه راوندى بر مىگردد به مجموعه بغى و ظلم و كبر كه از عبارتهاى قبل استفاده مىشود اما ديگران گفتهاند مرجع آن كبر است و اين كه مؤنث آورده شده به اعتبار كلمه مصيده است و كبر را به اين دليل شكارگاه ابليس خواندهاند كه هر كس در آن داخل و متصف به آن شود از حزب شيطان محسوب شده و در قبضه او واقع مىشود چنان كه صيد در تور و ريسمان شكارچى قرار مىگيرد و آن را با صفت عظمت ياد كرده است زيرا بسيار نيرومند است و مستلزم رذيلههاى اخلاقى بسيار مىشود و نيز آن را به عنوان كيد و مكر بزرگ متصف كرده به دليل اين كه اين صفت ناپسند سبب قوى و نيرومندى براى كشاندن انسان به باطل و دور ساختن او از راه خدا مىباشد چنان كه كار خدعه و نيرنگ و فريب اين است .
واژه مساوره را كه به معناى حملهور شدن و غلبه يافتن است براى استعاره آورده است به اعتبار اين كه گاهى اين صفت به اين طريق بر نفوس آدميان چيره مىشود كه خود را در نظر آنان نيك جلوه مىدهد و چنان آنها را تحت تأثير مىگيرد كه آن را به جان مىپذيرند و گاهى بر عكس ، نفس بر آن غلبه كرده و با نيروى خود وسوسه آن را دفع مىكند و چنان كه در حالت اول غلبه از جانب كبر بود ، در اين حالت غلبه از جانب نفس است كه تحت تأثير آن واقع نمىشود . سپس امام حملهور شدن اين صفت ناپسند كبر را بر دلها و نفوس ، تشبيه به وارد شدن سموم كشنده كرده است كه باعث مرگ جسم طبيعى مىشوند و در اين عمل خود هيچ گونه خطايى نمىكنند ، يعنى در اين مورد هم ، چنان نيست كه عقل بتواند كبر
[ 482 ]
را از تحت تأثير قرار دادن نفوس مانع شود . احتمال ديگر آن است كه حملهور شدن اين صفت نارواى كبر بر نفس آدمى مانند تأثير سموم بر بدنها ، قوى و با نفوذ است .