شرح
امام ( ع ) در اين خطبه شريف كه دنيا را نكوهش و نواقص آن را گوشزد كرده ، مىخواهد انسان را چنين هشدار دهد كه از تمايل زياد به دنيا بر حذر باشد و بداند كه رو آوردن به زرق و برق دنيا ، آدمى را از توجه به خدا باز مىدارد ، بايد به دنيا به گونهاى نگريست و استفاده كرد كه بدان منظور پديد آمده است ( يعنى دنيا را وسيله آخرت قرار داد و نه هدف ) كلمه دار خبر مبتداى محذوف ( الدنيا ) است .
در آغاز ، عيبهاى دنيا را بر شمرده و مردم را از آن بر حذر داشته است :
1 دنيا با گرفتارى و بلا همراه است و به منظور رساتر بودن كلام ، اين معنا را بطور كنايه با لفظى كه از مادّه حفوف اشتقاق يافته و به معناى احاطه و فراگيرى همه جهات است تعبير فرموده است ، چون كنايه رساتر از تصريح است .
2 دنيا به دغلكارى و فريب شهرت دارد ، لفظ فريب و دغل را به عنوان كنايه و استعاره ذكر كرده است ، زيرا گاهى در دنيا خوشيهايى به انسان رو مىآورد كه چون مورد پسند انسان است و به آن خو مىگيرد ، تصور مىكند كه اين وضع براى هميشه باقى مىماند گويا از دنيا قول گرفته كه هميشه با او سر سازش داشته باشد ، و چون آن وضعيت تغيير مىكند و دنيا با او ناسازگار مىشود مثل آن است كه دنيا وى را فريب داده و با او مكر كرده است و از آن رو كه اين تغيير حالت ، از خوشى به ناخوشى و بالعكس براى دنيا زياد و دائمى است لذا به اين ويژگى معروف و مشهور است .
[ 1 ] سوره يونس ( 10 ) آيه ( 29 ) ، يعنى : در آن هنگام هر نفسى آنچه را كه پيش فرستاده خواهد يافت و همه به سوى معبود به حق و مولاى حقيقى خود باز مىگردند و آنچه را كه افترا مىبستند به كارشان نيايد .
[ 169 ]
3 هيچ حالتى از حالات دنيا ثبات و دوامى ندارد .
4 وارد شوندگان به دنيا از آفتها مصون نيستند .
5 احوال آن متفاوت است . احوال خبر مبتداى محذوف است و تقدير آن چنين است ، احوالها احوال مختلفه .
6 متغيّر بودن حالات آن ، چنان است كه پس از هر حالتى ، حالت ديگرى پيدا مىشود .
7 خوشى و دلبستگى بدان نكوهيده است ، زيرا لذتهاى آن ، عاقبتى هلاكتزا دارد و آلوده به مرضهاى تيره كننده دل و عوارض نامطلوب است و به اين سبب پيوسته در زبانهاى اغلب مردم مورد مذمت قرار مىگيرد و در زبان كسى هم كه دنيا به كام اوست و در آسايش و رفاه زندگى مىكند ، موقعى كه برخى بيماريهاى فرساينده بر جسم و جان او عارض مىشود ، دنيا مورد نكوهش و مذمّت واقع مىشود .
8 هيچ گونه امنيّتى از خطرهاى آن وجود ندارد و انسان در دنيا از خطراتش ايمن نيست ، خطرهايى كه از لوازم ذاتى و تحولاتى وجودى دنياست و استعدادهاى كسانى كه بر اثر حركت افلاك و ستارههاى آن ، امورى را مىپذيرند در دنيا مختلف است و ارواح مجرّده ، از سوى حق تعالى به هر پذيرندهاى از آنها آنچه آماده دريافتش هست ، افاضه مىكنند .
9 ساكنان دنيا همواره هدف تيرهاى بلايند ، واژه اغراض را استعاره از مبتلايان آورده و كلمه مستهدفه را هم كه از لوازم مشبه به است براى ترشيح ذكر فرموده است ، همچنان كه تيراندازى را استعاره از ايجاد گرفتاريها ، و تيرها را به عنوان ترشيح آورده است .
10 دنيا با ساكنان خود همان رفتارى را دارد كه با گذشتگان داشته است آنها كه از ايشان عمرشان درازتر و خانههايشان آبادتر و آثارشان بالاتر بود
[ 170 ]
يعنى عظمت آثار آنها چنان بود كه كسى را قدرت داشتن آن نبود و به سبب عظمتى كه داشت نمىتوانست به آن برسد .
منظور از اين قسمت آن است كه دنيا همچنان كه پيشينيان را به نابودى كشانده ساكنان فعلى را هم به آنان ملحق مىسازد .