و لو اراد اللَّه . . . على الملائكه ،
اين جمله استدلال به صورت قياس استثنايى مركب از دو شرطيه متصله مىباشد كه صغراى آن دو از و لو اراد اللَّه . . .
لفعل ، و كبراى آن از و لو فعل نا آخر مىباشد و تالى كبرى مركب از دو جمله است كه يكى بر ديگرى عطف شده است ، و معناى مقدمه صغرى اين است كه اگر خداوند پيش از آفرينش آدم اراده مىكرد كه او را از نور شفاف لطيفى بيافريند كه چشمها را خيره كند و زيباييش خردها را دچار حيرت سازد و از عطرى به وجود آورد كه بوى خوشش روحها را تازه كند و از گل و خاك تيره و تاريك او را نيافريند ، مىتوانست ، زيرا اين امر براى خداوند مقدر و ممكن است .
[ 11 ] سوره اعراف ( 7 ) قسمتى از آيه ( 17 ) يعنى : از بهشت بيرون شو ، در حالى كه مورد نكوهش و لعنت مىباشى .
[ 12 ] سوره ص ( 38 ) آيه ( 84 ) يعنى : جهنم را از تو و تمامى پيروانت پر مىكنم .
[ 412 ]
در عبارت امام كه تعبير به آفرينش از نور مىفرمايد احتمال ديگرى نيز داده شده است كه مراد آفرينش روحانى و مجرّد از ماده ظلمانى باشد ، و اين معمول است كه گاهى از مجردات تعبير به نور مىشود مثلا مىگويند : انوار خدا و انوار جلال او ، و انوار حضرته و نيز مىگويند : فلانى ما را به نور علمش روشن ساخت و همچنين از مجردات تعبير به بوييدنى هم مىشود و مىگويند فلانى رايحه علم را بو نكرده است و تعبير به طعم نيز مىشود و مىگوييد : فلان فرد شيرينى دانش را نچشيده است و در تمام اينها براى تقريب به ذهن لفظ محسوس را استعاره براى معقول آوردهاند .
معناى مقدمه كبرى اين است كه اگر اين كار را مىكرد و آدم را چنان كه گفته شد مىآفريد گردنهاى فرشتگان و همچنين ، ابليس در برابرش خاضع مىشد ولى در اين صورت خضوع فرشتگان به خاطر اصل خلقت و شرافت مادّى حضرت آدم بود نه براى فرمان الهى و در اين حالت ملائكه نمىتوانستند بر خداوند اشكال كنند كه چرا كسى را مىآفرينى كه در زمين فساد مىكند و خونريزى راه مىاندازد ، و شيطان قادر نبود به دليل اصل آفرينش خود بر او فخر فروشى كند و نيز امتحان ملائكه در مورد وى آسانتر برگزار مىشود به دو علت :
الف طبيعى است كه اگر كسى را دستور دهند كه در برابر پايينتر از خود اظهار كوچكى كند حاضر نيست و از اين رو سجده ملائكه در برابر آدم تا حدّى ناگوار بود ، ولى با اين فرض كه در شرافت اصل خلقت از آنان كاستى نداشته و شبيه آنان بود به سادگى براى خضوع در برابر وى تسليم مىشدند .
ب آنچه كه مانع تسليم شدن ملائكه براى خضوع در برابر آدم بود ،
ناآگاهى آنها از راز آفرينش وى بود چون از نظر اصل خلقت غير از آنان بود نمىدانستند كه صلاحيت براى خليفة اللهى دارد و از اين رو بر خداوند راجع به آفرينش او ، اشكال گرفتند و حق تعالى در پاسخ آنان فرمود : من چيزهايى
[ 413 ]
مىدانم كه شما بر آن آگاهى نداريد ، ولى با فرض اين كه خداوند آدم را از ماده نورى مناسب با اصل خلقت ملائكه مىآفريد بر سرّ آفرينش وى آگاهى داشتند و بر خداوند اشكال نمىگرفتند و تسليم آنان در مقابل فرمان حق تعالى براى سجده در برابر آدم آسانتر بود . پس از بيان اين مطلب امام مىفرمايد : اما خداوند سبحان بندگان خود را به امورى مورد آزمايش قرار مىدهد كه راز آن را نمىدانند ، و با اين سخن مىفهماند كه حق تعالى نخواست آدم را از نور بيافريند و ارادهاش آن بود كه فرشتگان خود را به سجده بر آدم بيازمايد ، با آن كه هيچ توجّه به اصل و غرض از اين تكليف نداشتند . مقصود از اين قياس استثنايى توجه به اين است كه خداوند آفرينش آدم را از نور اراده نكرده است ، و اين معنا از اين نتيجه به دست مىآيد كه اگر خدا خلقت آدم را از نور اراده مىكرد ، همه در مقابلش خضوع مىكردند و آزمايش بر فرشتگان آسان مىشد ،
امّا اين امر ، تحقّق نيافت ، پس اراده خدا بر آفرينش آدم از نور تعلق نگرفت .
نصب اين چند واژه : تمييزا ، نفيا و ابعادا بنابر مفعول له است يعنى خدا فرشتگان را آزمايش كرد تا مطيع را از عاصى مشخص سازد و خصيصه زشت كبر و خودخواهى را از آنان دور كند . توفيق از خداوند است .