ان اللَّه سبحانه . . . بعد المعانده ،
براى روشن شدن اين فرمايش امام نخست بايد به معناى ذكر و فضيلت و فايده آن اشاره شود ، امّا معناى آن ، از برخى موارد چنان معلوم مىشود كه ذكر به معناى قرآن است ، « و هذا ذكر مبارك انزلناه [ 3 ] » كه مراد قرآن است ، و بعضى گفتهاند مراد از ذكر ، حمد و ستايش و تسبيح و تكبير و تهليل و ثناى خداوند است .
ارزش و فضيلت ذكر در قرآن : در موارد بسيارى از اين كتاب شريف ،
خداوند امر به ذكر فرموده است كه از جمله آنها :
الف « فَاذْكُرُوْنى أذْكُرْكُمْ [ 4 ] » . ب « اذْكُرُوا اللَّه ذِكْراً كَثيراً [ 5 ] . » ج « فَإذا أفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّه [ 6 ] . »
[ 3 ] سوره انبياء ( 21 ) آيه ( 49 ) ، يعنى : و اين قرآن كتابى است با اندرز و تشكر و بركت بسيار كه ما آن را ( براى هدايت و سعادت خلق ) فرستاديم .
[ 4 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 151 ) ، يعنى : پس مرا ياد كنيد تا من نيز به ياد شما باشم . بقيه آيه : افانتم له منكرون .
[ 5 ] سوره احزاب ( 33 ) آيه ( 41 ) ، يعنى : خداى را با فراوانى ياد كنيد .
[ 6 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 98 ) ، يعنى : هر گاه از عرفات باز گشتيد به ياد خدا بپردازيد .
[ 127 ]
د فَإذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّه [ 7 ] . » ارزش و فضيلت ذكر از روايات : الف پيامبر اكرم مىفرمايد : « كسى كه در ميان غافلان به ذكر خدا بپردازد همانند كسى است كه به جنگ ادامه مىدهد ،
در ميان گروهى كه از جنگ فرار مىكنند . [ 8 ] » ب رسول خدا فرمود : خداوند مىفرمايد : تا موقعى من با بنده خود هستم كه به ذكر من مشغول و لبانش به ياد من متحرك باشد . انا مع عبدى ما ذكرنى و تحرّكت بى شفتاه .
ج و نيز فرمود ياد خدا از همه اعمال ، بهتر ، فرزند آدم را از عذاب دوزخ مىرهاند ، عرض شد . يا رسول اللَّه ، جهاد در راه خدا چطور : فرمود جهاد در راه خدا هم به فضيلت ذكر نمىرسد ، مگر آن كه چنان بجنگى كه شمشيرت بشكند و اين را سه مرتبه فرمود . و نيز فرمود : من احبّ ان يرتع فى رياض الجنّه فليكثر منه ذكر اللَّه ، يعنى كسى كه دوست دارد در باغهاى فردوس متنعم باشد ، فراوان ذكر خدا بگويد . و جز اينها .
فايده ذكر خدا و شرطهاى آن : ذكر خدا موقعى سودمند و مؤثر است كه پيوسته و مداوم يا حدّاقل در بيشتر اوقات ، و نيز همراه با حضور قلب باشد ، و گرنه فايده چندانى ندارد ، و ياد خدا با وجود اين دو شرط بر همه عبادتها تقدم دارد بلكه روح و چكيده و نتيجه نهايى كليه اعمال عبادى است ، ذكر خدا را آغازى است كه سبب انس به او مىشود و انجام و پايان آن معلول انس به اوست ، بدين توضيح كه : شخصى كه به چيزى علاقهمند است ، در آغاز كارگاهى براى اين كه آن را محبوب خود قرار دهد و دلش را از زنگار وسواس در اين امر پاك كند لازم است با زحمت و رنج هم كه شده زبان را پيوسته با ياد
[ 7 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 200 ) ، يعنى : موقعى كه از اعمال حج فراغت يافتيد ذكر خدا بگوييد .
[ 8 ] ذاكر اللَّه فى الغافلين كالمقاتل فى الفارّين .
[ 128 ]
او گويا كند و در نتيجه اين امر با او انس پيدا كرده و درخت دوستى نسبت به آن موضوع در دل او ريشهدار خواهد شد ، نمونه اين مطلب ، فراوان اتفاق مىافتد كه شخصى پيش ما ، از كسى كه شايد او را نشناسيم يا حتّى علاقهاى به او نداريم ، مدح و ستايش مىكند و پيوسته اوصاف حميده او را براى ما مىستايد ،
اين بيانات باعث مىشود كه ، محبت آن شخص ناشناس در دل ما جاى بگيرد و اين محبتى كه از او به دل ما آمده است وسيلهاى مىشود كه ما خود به توصيف او بپردازيم و حتى نتوانيم خود را از مدح و ثناى او باز بداريم ، از اين رو ،
مىگويند : كسى كه چيزى را دوست دارد زياد از او ياد مىكند و آن كه بسيار از چيزى ياد كند ، اگر چه از روى تكلّف و زحمت باشد ، به آن چيز انس و عادت پيدا مىكند ، آرى ذكر خدا نيز چنين است : در آغاز امر با زحمت انجام مىشود ولى اگر پيوسته باشد نتيجه و ثمره آن دوستى و محبت و انس با خداست چنان انسى كه آدمى را وادار به ذكر خدا مىكند و حتى خوددارى از ياد خدا برايش رنجآور خواهد بود ، و بدين جهت برخى از عرفا گفتهاند : بيست سال قرآن را با رنج خواندم و سپس بيست سال از آن بهره بردم . بديهى است كه اين بهره بردن جز با انس و الفت حاصل نمىشود و آن نيز فراهم نمىشود جز اين كه پيوسته به آن ادامه دهد ، تا حدى كه رنج و زحمت تبديل به عادت و طبيعت شود ، و آنگاه كه انس با خدا حاصل شد از غير خدا بريده مىشود ، و در هنگام مرگ ،
بكلى از غير خدا جدا مىشود و در قبر هيچ يك از اهل و مال و فرزند و دوستى با او نمىماند ، جز محبوبش كه پيوسته به ياد اوست ، و با قطع رابطه با همه امور دنيا و آنچه كه در آن است از ذكر و ياد خدايش بهرهمند است و لذّت مىبرد ،
بنابراين جمله : « جعله جلاء » اشاره به فايده ذكر خداوند و مداومت بر آن است كه نفوس را آماده عشق و علاقه به محبوب مورد ذكر و اعراض و انصراف از غير او مىگرداند ، و امام ( ع ) لفظ : « جلاء » را استعاره فرموده است براى بر طرف
[ 129 ]
كردن و زدودن تمام ماسواى دوست ، از لوح دل ، به وسيله ذكر ، همچنان كه لكّهها و زنگارهاى روى آينه را با صيقل مىزدايند ، و آن را جلا مىدهند .
امام ( ع ) در الفاظ چهارگانه زير مجاز به كار برده و سبب را به جاى مسبب ذكر فرموده است :
1 سمع براى توجّه كامل قوّه شنوايى به آنچه از جانب خداوند مىآيد كه شنيدنى است ، مانند اوامر و نواهى و بقيه دستورها .
2 وقره به جاى إعراض و توجه نكردن به آن دستورها .
3 لفظ : بصر در مورد ادراك حقايق و چيزهايى كه شايسته درك و فهميدن است .
4 كلمه عشوه را نيز به عنوان مجاز از درك نكردن و تعمق نداشتن در حقايق و واقعيّتها آورده است . مقصود از انقياد ، تسليم دلها در برابر حق و سير و سلوك در آن راه است ، پس از آن كه منحرف بوده و با آن عداوت و دشمنى داشتهاند .