3 مسأله سوم : و الهجرة قائمة على حدّها الاول ،
حقيقت معناى لغوى هجرت ، ترك منزل و رفتن به منزلى ديگر مىباشد ، و اين كه از نظر عرف مسلمين به هجرت در زمان حضرت رسول اكرم اختصاص يافته آن را بطور كلى از معناى لغويش خارج نمىسازد ، اين جا نيز مراد امام ( ع ) از اين كه مىفرمايد : هجرت بر حدّ نخست خود باقى است ، آن است كه در اين زمان هر كس براى احياى دين خدا و شناخت معارف حقّه اسلام حركت كند و به امام و رهبر توحيدى خود بپيوندد مهاجر حساب مىشود زيرا او نيز ترك باطل كرده و به جانب حقّ شتافته است ، و اين مطلب به دو دليل اثبات مىشود ، يكى دليل نقلى و ديگرى دليل عقلى امّا دليل نقلى خود ، دو راه دارد :
الف آيه قرآن « و من يهاجر فى سبيل اللَّه يجد فى الارض مُراغماً كثيراً و سَعَة [ 1 ] » در اين قسمت از آيه ، خداوند هر كس را كه وطن و زندگانى خود را براى به دست آوردن دين خدا و اطاعت فرمان او ترك كند مهاجرش خوانده است و چون واژه من طبق تحقيقى كه در علم اصول فقه به عمل آمده عموميت دارد و همه كس را شامل مىشود پس تمام كسانى كه در راه دين خدا مسافرت مىكنند مهاجر خواهند بود .
[ 1 ] سوره نساء ( 4 ) آيه ( 99 ) ، يعنى : هر كه در راه خدا مهاجرت كند ، در زمين براى آسايش و گشايش امورش جايگاه بسيار خواهد يافت . . .
[ 340 ]
ب دليل نقلى ديگر سخن پيامبر اكرم است كه مىفرمايد : « مهاجر كسى است كه از آنچه خدا بر او حرام كرده ، دورى كند [ 2 ] » و اين واضح است كه هر كس از گناه و مخالفت پيشوايان دين دست بردارد و به اطاعت و پيروى آنان رو آورد ، از حرام خدا هجرت كرده و مهاجر به حساب مىآيد .
و اما دليل عقلى : همچنان كه هر كس وطن خود را براى رسيدن به حضور پيامبر ترك كند مهاجر است كسى هم كه وطن خود را ترك كند تا به حضور جانشين او از خانواده طاهر و مطهّرش برسد نيز مهاجر خواهد بود ،
زيرا مطلوب و هدف در هر دو مورد يكى است و آن سفر در راه خدا و طلب دين او مىباشد خواه كه به سوى پيامبر باشد يا جانشينان او ، زيرا ميان آن حضرت و امامان معصوم ( ع ) جز مقام نبوت و امامت تفاوتى نيست و اين هم دليل بر اين نمىشود كه هجرت مورد نظر منحصر به رفتن حضور پيامبر باشد ،
حال اگر اشكال شود كه اين مطلب با سخن پيامبر اكرم تطبيق نمىكند زيرا فرموده است : « پس از فتح مكه هجرتى نيست [ 3 ] » تا آن جا كه عمويش عباس از آن حضرت خواهش كرد كه نعيم بن مسعود اشجعى را از اين عموم نفى و استثنا كند ، و پيامبر هم به وى اجازه خروج داد ، در پاسخ مىگوييم براى جمع بين دو دليل ( سخن امام و قول پيامبر ( ص ) ) نفى حكم هجرت در سخن پيامبر را ، بر هجرت از مكه حمل مىكنيم و سلب اين مورد خاصّ دليل بر سلب تمام موارد نخواهد بود ، و نتيجه اين فرمايش امام ( ع ) كه ياد از هجرت مىكند ،
مىخواهد مردم را به اين امر متوجه كند كه براى كسب معارف دين و عمل به آن بكوشند و به اين منظور از درياى معنويت او ، و خاندان معصومش كسب فيض كنند ، به اين دليل كه فضيلت مهاجرت در راه خدا نصيبشان مىشود و به
[ 2 ] المهاجر من هاجر ما حرّم اللَّه عليه .
[ 3 ] لا هجرة بعد الفتح .
[ 341 ]
درجات و ثواب هجرت كنندگان صدر اسلام خواهند رسيد .