و ادخلتم فى حقّكم باطلهم ،
منظور از حق ايمان و كوشيدن در عمل صالح يا خلافت و رياست روى زمين مىباشد كه شايسته و سزاوار مؤمنان است و منظور از باطل دروغ و نفاق و كارهاى بيهوده و ساير صفتهاى پست و ناپسند و يا موقعيتهاى دنيا مىباشد كه اهل باطل را حقّى بر آن نيست و به ناحق در تصرف خود گرفتهاند . امام ( ع ) به اين دليل اين نسبتها را به مردم زمان خود داد كه مىديد ، دست از يارى او برداشتهاند و از پيروى دستورهايش ، كه رهبر دلسوزشان است سر بر تافتهاند . در پايان به خاطر اين كه بيش از پيش اكابر و پيران آنها را معرفى كند تا مردم از آنها تقليد نكنند ، خصوصيات ديگر آنان را يادآور مىشود :
1 از باب اين كه ايشان ريشه اصلى گناهان و معصيتها مىباشند واژه اساس را براى آنها استعاره آورده كه آنان مانند ستونهايى هستند كه بناهاى فسق و فجور بر آنها قرار دارد .
2 آنها وسيله قطع رحم و بر هم زننده پيوند فرزند با والدين و خويشاوندان مىباشند . واژه احلاس ، جمع حلس و به معناى پارچه نازكى است كه زير پالان شتر پهن مىكنند تا بدن وى آزرده و زخم نشود ، آنها را احلاس خواندهاند زيرا همان طور كه آن پارچه پيوسته همراه پالان و شتر است
[ 450 ]
وجود اطاعت از آنها هم همراه با قطع خويشاوندى و عقوق نسبت به پدر و مادر مىباشد بعضى به جاى احلاس در متن خطبه اسئاس بر وزن آن خواندهاند كه جمع اسّ خواهد بود يعنى اساس و پايه مثل حمل كه جمعش احمال است .
3 شيطان آنها را مركب سوارى به سوى تيرگى و گمراهى ساخته و مردمى كه از آنها پيروى مىكنند به پرتگاه سقوط و هلاكت كشيده مىشوند .
يكى از نكات بسيار لطيف كه در اين عبارت به كار رفته است كه حضرت در استعارهاى كه آورده و آنان را به چهار پاى سواريى مانند ساخته است كه راكب خود را به هلاكت و ضلالت مىبرد اشاره به انحطاط و پستى درجه آنان كرده است كه به هيچ رو شايستگى رهبرى و اطاعت شدن ندارند .
4 آنها براى شيطان به منزله لشكرى هستند كه به آن وسيله انسانها را مورد حمله قرار مىدهد زيرا اين گروه از طرف او آمادهاند كه مردم را به راه او كه سقوط حتمى و هلاكت ابدى است سوق دهند .
5 آنها زبان گوياى شيطان هستند زيرا به منظور گمراه كردن مردم سخنانى مىگويند كه خشنودى وى در آن است از اين رو مثل زبان او مىباشند .
پس از بيان اجمالى برخى از خصوصيات اكابر و رؤسا كه بعضى مردم سطحى و كوركورانه آنها را مقتداى خود قرار مىدهند و اين كه آنان به نمايندگى شيطان جامعه را به گمراهى مىكشانند ، شرح مىدهد كه از چه راههايى اين نيابت را انجام مىدهند ، و چگونه مركبهاى سوارى و لشكريان آماده و زبانهاى گوياى وى مىباشند و به سه طريق آن را شرح فرموده است :
الف آنها با حرفهاى دروغ و انجام دادن كارهاى زشت و فاسد و عادات گمراه كننده آدميان را به دوستى دنيا و امور پست آن علاقهمند و مجذوب مىكنند و از انسانيت و درستى كه به آن منظور آفريده شدهاند منصرفشان مىكنند .
[ 451 ]
ب زينتهاى ظاهر فريب دنيا را در جلو ديد انسان آرايش مىدهند و آنان را از لذتهاى بصرى بهرهمند مىكنند .
ج زمزمههاى شيطانى و وساوس نفسانى كه در گوشها و دلهاى مردم مىدمند با سخنان فريبنده و آوازهاى دلفريب آنها را مجذوب دنيا كرده و از گوش دادن به نداهاى ربّانى و حقايق آسمانى آنان را باز مىدارد .
كلمات : استراقا ، دخولا و نفثا همگى مفعول مطلق براى فعل محذوف خود مىباشند و از باب مثال تقدير اوّلى اين است : يسترق عقولكم استراقا .