فلعمر اللَّه . . . بلاء ،
در اين جا حضرت بار ديگر دشمنى ابليس را براى مردم متذكر مىشود تا بيشتر از او بر حذر باشند و يادآورى فرموده است كه يكى از نشانههاى دشمنى وى آن است كه بر اصل طينت و خمير مايه وجودى انسان فخر و مباهات كرد و خود را از وى برتر و بالاتر دانست و گفت : « أَنَا خَيْرٌ منْهُ
[ 435 ]
خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طين » [ 23 ] و نيز در نسبت فرزندان آدم به سرزنش پرداخت و چنين اظهار كرد : « لَمْ أكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حماءٍ مَسْنُونٍ » [ 24 ] و با ذكر خمير مايه اصلى آنان كه گل و لاى گنديده است اشاره كرده به اين كه قدر و اعتبارى ندارد . سپس امام مىفرمايد لشكريانش را كه طرفداران باطلند به منظور جنگ با مومنان و يا وسوسه و گمراه كردن آنان بسيج كرده است و بر سر راه آنان راه حقى كه در مسير آن روانند قرار مىگيرد و آنان را از رفتن باز مىدارد ، چنان كه قرآن نقل كرده است كه گفت « لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيم » [ 25 ] و اين مطلب اشاره به آن است كه هر گاه انسانها به سوى حق و راه ديانت توجه كنند او بر اثر وساوس خود ايشان را منحرف و به طرف باطل مىكشاند و به اين منظور از هر جانب آدمى را در احاطه خود قرار مىدهد چنان كه در آيه بعد مىگويد : « ثم لآتيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ » [ 26 ] و به كمك لشكريان خود دشمنان خدا و دين را وادار مىكند ، كه آنان را به هلاكت برسانند ، و اگر لشكريان شيطان را مخالفان آن حضرت و گمراهان از آدميان بدانيم ، معناى بستن راه و دنباله عبارات اين خواهد بود كه اين گروه مردم را از اقامه حدود الهى و ثابت ماندن در راه خدا باز مىدارند ، و به دام هلاكت مىاندازند و قتل و كشتار و آزار و اذيت آنان را به نهايت مىرسانند و بديهى است موقعى كه شيطان و همدستانش بر مردم چيره شدند هر كار بخواهند انجام مىدهند و كسى
[ 23 ] سوره اعراف ( 7 ) آخر آيه ( 11 ) يعنى : من از او بهترم ، زيرا مرا از آتش آفريدى و ، وى را از گل .
[ 24 ] سوره حجر ( 15 ) آيه ( 33 ) ، يعنى : هرگز چنين نيست كه سجده كنم در برابر بشرى كه او را از گل و لاى كهنه خلق كردهاى .
[ 25 ] سوره اعراف ( 7 ) آيه ( 15 ) ، يعنى : راه مستقيم تو را بر روى آنان خواهم بست .
[ 26 ] سوره اعراف ( 7 ) آيه ( 16 ) ، يعنى : آنگاه از پيش رو ، و از پشت سر و چپ و راست آنان در مىآيم . . .
[ 436 ]
را ياراى مخالفت و مقاومت جدى نمىباشد . واژههاى حومه ، حلقه ، عرصه و جوله ، كنايه از دنياست ، زيرا دنيا محل خوارى و سخت گذشتن بر آنها و ميدان گرفتارى و جايگاه مرگ آنان مىباشد و پس از معرفى شيطان و بيان دشمنيهاى وى پيروان خود را بر حذر مىدارد كه در خطّ او قرار نگيرند و به اين منظور آنان را فرمان مىدهد كه دلهايشان را از آلودگيهاى كبر و خود بينى و كينه جوييهاى جاهليت پاك سازند ، و كلمه نيران را به منظور استعاره از شعله سوزان حرارت خشم آورده است كه كبر و عصبيت ، هم از آن برمىخيزد و منشأ و سرآغاز حرارت غضب هم ، قلب مىباشد و براى ترشيح استعاره ياد شده به ذكر كلمه ( اطفاء ) خاموش كردن پرداخته است و نيز مىتوانيم نيران را به حميّت معنا كنيم چنان كه از عبارت و انما تلك الحميه ، اين مطلب فهميده مىشود و روشن است كه حميّت و عصبيت باطل از خاطرههاى قلبى شيطانى است كه در دلهاى پيروان خود مىدمد و خود بزرگ بينى است كه با وادار كردن انسان بر غلبه بر ديگران و انتقام گرفتن و به منظور جاه طلبى و رياست بر خلق ، آن را در نفوس انسانها به وجود مىآورد و وسوسههايى است كه افراد را با آن به تباهى مىكشاند و رازهاى نهانى است كه براى گمراه كردن و تباه ساختن در انديشهها و افكار آنان مىاندازد ، حضرت تمام اين امور را به شيطان نسبت داده است تا اين كه بيشتر مورد نفرت و كراهت انسانها واقع شود .
پس از بيان دشمنيهاى ديرينه شيطان و بر حذر داشتن انسانها را كه در مسير او واقع نشوند ، چند دستور اخلاقى به مردم مىدهد تا از دسترسى او در امان و دور باشند ، نخست آنان را امر مىكند كه تواضع و فروتنى را پيشه كنند و از ذلت و خوارى ظاهر باكى نداشته باشند و براى اين كه بيشتر عزت و شرافت اين فضيلت اخلاقى را نشان دهد مىفرمايد : آن را همچون تاج افتخار بر سر نهيد و پيوسته اين خصلت پسنديده را شعار خود قرار دهيد ، دستور دوم آن
[ 437 ]
است كه خودخواهى و فخر فروشى را كه مايه انحطاط و پستى آدمى است از خود ، دور سازند و آن را در زير لگدهاى خود بياندازند و هيچ گونه توجّهى به آن نداشته باشند ، و نيز آن را به پيراهن يا طوقى مانند كرده است كه در گردن مىاندازند ، و چون مناسب آنها نيست به آنان دستور مىدهد كه از گردنهاى خود بيرون آورند و لباس تواضع را بر تن پوشند ، و كلمه مسلّحه را براى متواضع بودن استعاره آورده است زيرا اشخاص متواضع به دليل داشتن اين خصلت پسنديده ، دين و معنويت خود را از دستبرد ابليس و لشكريانش محافظت و پاسدارى مىكنند و نمىگذارند خوى ناپسند تكبر و ساير رذايل اخلاقى و عملى بر آنان حمله كنند چنان كه فرد مسلّح خود و اشخاص مورد نظرش را از شرّ دشمنان نگهدارى و محافظت مىكند ، و سپس مىفرمايد : كه براى شيطان گذشته از لشكريان جنّى ، يارانى از آدميان نيز مىباشد كه كار او را ادامه مىدهند و صفت وى را كه تكبر و عصبيت است شعار خود دارند ، پس از آنان نيز بپرهيزيد .