فاءن كان لا بد من . . . ،
پس از توجه دادن مردم به افكار واهى و افتخارات
[ 53 ] سوره سبأ ( 34 ) آيه ( 34 ) يعنى : ما داراى مالها و فرزندان بيشترى هستيم .
[ 495 ]
باطل ، امورى را كه سزاوار است مورد مباهات و تعصب واقع شود بيان كرده است كه عبارت از اخلاق بزرگوارانه و كارهاى پسنديده و امور نيكى مىباشد كه اهالى مجد و شرف از خانوادههاى عرب و بزرگان قبايل از نظر اتصاف به آن بر بقيه انسانها مزيت و برترى يافتهاند و حرف « با » در « بالاخلاق » متعلق به فعل « تفاضلت » مىباشد زيرا اين مردم بزرگوار در كارهاى نيك به سبب اخلاق پسنديده كسب فضيلت كردهاند و در فصول سابق اصول اخلاق برتر و شاخههاى فرعى هر كدام از آنها را خاطر نشان كرديم .
صفت حلم ملكهاى است از شاخههاى شجاعت و عبارت است از بردبارى و سنگينى هنگام پيدايش خشم و علل آن ، و نيز خود را به خطر انداختن به خاطر حفظ مقامات پسنديده به وسيله خويهاى پسنديده و همراه داشتن آن ،
كه لازمهاش انجام دادن كارهاى نيكى است كه هماهنگ با صفات نيك انسانى است از قبيل بذل و بخشش كه دليل جود و سخاى نفسانى است و مثل اين كه آدمى براى اهميت دادن به عدالتخواهى و وفاى به عهد الهى از كشتن بستگانش باكى نداشته باشد . پس از توجه دادن به امورى كه شايسته است انسان به آنها ببالد ، فرمود : به داشتن ويژگيهاى پسنديده تعصب داشته باشيد و بعد تفصيل آن را چنين بيان مىدارد . كه از جمله آنها 1 حفظ جوار و رعايت همسايهدارى مىباشد و اين صفت خود نتيجه دو خصلت نيك مىباشد ، يكى اين كه لازمه همسايهدارى آزار ندادن اوست و اين جزء صفت عدل مىباشد دوم اين كه شرط تحققش نيكى به وى و همدردى و گذشت و راستگويى و دوستى با او مىباشد و اين امور نيز از فروع عفت است .
2 ديگر از جمله خصال پسنديده وفاى به عهدهاست و اين نيز از شاخههاى عفت مىباشد .
[ 496 ]
3 سوم از اين صفات پيروى كردن برّ و نيكى ، ظاهر آن است كه منظور از كلمه برّ چيزى است كه خداوند در قرآن مىگويد : « لَيْسَ البِرَّ أنْ تُوَلُّوْا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لكِنَّ البِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّه . . . وَ أولئكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ وَ لكِنَّ البِرَّ مَنِ اتَّقى [ 54 ] » كه مراد از اين دو نيكى ، كمال ايمان و تقوا ، و كارهاى درست است و معناى عبارت طاعة البرّ ، همراه داشتن اين افعال و اعتقاد به وجوب آن مىباشد ،
احتمال ديگر چنان است كه معناى آن پيروى كردن امر به نيكى است و چون معناى امر از قرينه معلوم بوده است لذا آن را حذف كردهاند و گاهى از لفظ برّ ،
عفت اراده مىشود و به اين اعتبار نقطه مقابل آن فجور و گناه خواهد بود احتمال ديگر آن كه مراد از برّ نقطه مقابل عقوق باشد كه عبارت از شفقت و مهربانى به خويشان و نيكى به پدر و مادر مىباشد و اين نيز از فروع و شاخههاى عفت است .
4 خصلت ديگرى كه امام بيان فرموده است مخالفت با تكبر است يعنى دورى كردن از آن كه از باب مجاز اسم سبب را كه عصيان است برده است و مسبب را كه دورى باشد اراده كرده است يا منظور معصيت كردن در برابر امر به تكبر است كه كنايه از فروتنى و تواضع مىباشد و اين نيز فضيلتى است از شاخههاى عفت و معصيت در اين مورد در مقابل اطاعت است .
5 خصلت ديگر كه بايد مايه فخر و مباهات آدمى باشد ، كامل ساختن شرافت و فضيلت و مداومت به آن مىباشد ، احتمال ديگر در معناى فضيلت بخشش و احسان نسبت به ديگران كه جود و بخشش نيز صفتى است از فروع عفت .
[ 54 ] سوره بقره ( 2 ) آيه ( 176 ) ، يعنى : نيكى آن نيست كه روهاى خود را به سوى مشرق و مغرب بگردانيد ، بلكه نيكى آن است كه ايمان به خدا آوريد . . . و چنين اشخاص پرهيزكارانند ، ولى نيكى داشتن تقوا و پرهيزكارى است .
[ 497 ]
6 صفت ديگر خوددارى از ظلم كه برگشتش به فضيلت عدل مىباشد .
7 هفتمين ويژگى بزرگ شمردن قتل نفس يعنى ترك كردن آن ، زيرا آدم كشى لازمه خصلت ناپسند ظلم است و بر آن وعده عذاب در آخرت داده شده است و برگشت اين ويژگى نيز به فضيلت عدل است ، و همچنين انصاف با مردم آن است كه در داد و ستد با آنها پيوسته عدالت را رعايت كند .
8 ويژگى ديگر كظم غيظ و فرو بردن خشم است كه يكى از شاخههاى صفت شجاعت مىباشد .
9 آخرين صفتى كه بايد مورد مباهات واقع شود ، دورى از فساد ، در زمين مىباشد كه از لوازم فضيلت عدالت است .
پس از آن كه امام ( ع ) ياران خود را به داشتن خويهاى پسنديده و انجام دادن كارهاى نيك دستور داده ، به دنبال آن ، آنان را از اتصاف به رذايل اخلاقى و دارا بودن ويژگيهاى ناپسند متنفر مىكند ، و به اين منظور سرگذشت امتهاى پيشين و كيفرهاى الهى را كه به دليل كارهاى زشت بر آنها وارد شد براى شنوندگان خود بيان مىفرمايد و آنان را از دست يازيدن به اين گونه اعمال ناروا بر حذر مىدارد زيرا كيفرى كه به آنان وارد شد به ايشان خواهد رسيد و به آنها دستور مىدهد كه توجه كنند چگونه ملتهاى گذشته هنگام اطاعت از پيامبران و انجام دادن اعمال نيك در خير و نعمت بودند و همين كه تغيير حالت دادند و با كارهاى ناپسند و رفتارهاى زشت دمساز شدند به بدترين حالات گرفتار شدند . و آنان را بيم مىدهد كه مثل اين گذشتگان حالت نيكى و خير را به زشتى و بدى مبدّل نكنند ، و هنگام انديشيدن در تفاوت دو حالت اقبال و ادبار ، چيزى را كه حالت خير آنها را ثابت نگهداشت و دشمنان را از آنان دور كرد ، و سلامت در آن پيوسته همراهشان شد ، مورد نظر قرار دهند .
[ 498 ]