و لبئس الخلف . . . . جهنّم ،
اين جمله در حكم كبراى قياسى است كه با وجود آن نيازى به ذكر صغراى آن نبوده است و تقديرش اين است : اى معاويه با توجه به مطالب ياد شده تو خلفى هستى كه تابع گذشتگانت مىباشى و هر كسى در كارها و صفتهاى ناروا گذشتگانى را پيروى كند كه سرنگون در جهنم مىباشند او نيز مثل آنان در جهنم است و هر كس چنين باشد بدا به حالش ، پس بدا به حالت 6 مطلب ششم كه در نامه معاويه وجود داشت اين بود كه ادعاى خود را مبنى بر اين كه با امير المومنين در فضيلت و شرافت يكسان مىباشد ، با اين بيان تاكيد كرد كه هيچ يك از ما ، در اين جهت امتيازى بر ديگرى نداريم مگر به مقدارى اندك و بى ارزش كه نه باعث تبديل عزت به ذلت و نه سبب بردگى شخص آزاد مىشود ، حضرت ، در پاسخ وى مىفرمايد : و فى ايدينا بعد فضل النبوّه . . . الذليل .
مسلم است كه فضيلت نبوت كه در اين شاخه از بنى هاشم تحقق يافته به آنان قدرتى داده است كه متكبران و گردنكشان را به خاك مذلّت نشانده و خوارشدگان را عزيز و نيرومند كردند و بسيارى از آزاد شدگان را به بند رقيّت در آوردند ، و اين امتياز در شاخه بنى اميه وجود نداشت . پس با اين بيان امام ،
ادعاى معاويه ، بكلّى باطل شد . آنگاه پس از اثبات بسيارى از امتيازات و فضايل براى خود و بقيه خاندانش ، به اثبات پستى و بىفضيلتى در امرى ، براى طرف مقابل خود و بقيه فاميل او پرداخته است ، كه اكثر افراد عرب از آن امر كسب فضيلت و شرافت كردهاند و آن امر ، دخول در اسلام است ، كه معاويه و فاميل او بنى اميه ، اسلام آوردنشان براى خدا نبود بلكه از روى هوا و هوس و يا ترس از كشته شدن ، اظهار اسلام كردند ، در موقعى كه سابقين در اسلام با تقدمشان به خدا رسيدند و مهاجران و انصار ، آن همه فضيلت و شرافتهاى سعادتبخش
[ 676 ]
كسب كردند . و در آخر پس از بيان فرقهاى ميان او ، و طرف مقابلش و اثبات فضايل براى خود و رذايل براى وى ، به نصيحت او پرداخته و او را از دو كار منع فرموده است :
الف اين كه در وجود خود براى شيطان ، بهره و نصيب قرار دهد ، يعنى از هوا و هوس پيروى نكند .
ب شيطان را در وجود خود راه ندهد ، كنايه از آن كه تحت تأثير شيطان واقع نشود و باب وسوسههاى وى را بر روى خود ، باز نكند ، اين كه حضرت ،
معاويه را از اين دو مطلب نهى فرموده است دليل بر آن است كه او در نفس خود براى شيطان بهرهاى قرار داده و هم او را به خود راه داده بوده است ، و اين نهى حضرت از باب توبيخ و سرزنش او ، بر اين كارهاى ناروا بوده است . توفيق از خداست .
[ 677 ]