انا وضعت بكلكل العرب . . . ،
در اين قسمت حضرت فضيلت و برترى خود را از نظر شجاعت و بزرگوارى بر ديگران خاطر نشان ساخته است اما نه فقط به منظور مفاخره و مباهات كه صفتى ناپسند و مذموم است و حتى اساس اين خطبه را بر آن نهاده است ، بلكه مراد آن است كه با اين سخنان دل دشمنان را از بيم و ترس ، پر كند و روحيه دوستانش را تقويت نمايد .
واژه كلكل را استعاره از گروهى از بزرگان عرب قرار داده كه در صدر اسلام آنها را به قتل رساند و جمعيتشان را پراكنده ساخت و دليل مشابهت در اين مورد آن است كه اين گروه در حقيقت مركز قدرت و نيروى عرب بودند ، چنان كه سينه موجود زنده جايگاه نيرو ، و قوت او مىباشد و بنابر قرائت كلاكل به صورت جمع نيز استعاره از همان اشراف عرب است كه امام با آنها جنگيد و آنان را كشت ، و وجه شبه همان است كه ذكر شد و احتمال ديگر آن است كه مجاز باشد از باب اطلاق جزء بر كل يعنى مراد از سينه يا سينههاى عرب ، خود عربها باشد . و
[ 68 ] استفاده شده از آيه ( 60 ) سوره حج ( 22 ) است : . . . ثم بغى عليه ينصرنه اللَّه .
[ 69 ] سوره يونس ( 10 ) قسمتى از آيه ( 22 ) ، يعنى : اى مردم هر ظلم و ستمى كه انجام دهيد بر نفس خود كنيد .
[ 70 ] سوره محمد ( 47 ) قسمتى از آيه ( 6 ) ، يعنى : اگر خدا را يارى كنيد شما را يارى مىكند .
[ 527 ]
حرف « باء » در كلمه بكلكل زايد است و مراد از وضع آنها ، ذليل و خوار ساختنشان مىباشد ، وضعته فاتضع ، اين سخن را عرب وقتى مىگويد كه قدر و منزلت شخصى را پايين آورده باشد و ممكن است حرف باء براى الصاق باشد يعنى پستى و خوارى را همراه آنان ساختم و لفظ قرون استعاره از بزرگان دو قبيله ربيعه و مضر است كه با آنها جنگيد و آنان را به قتل رساند ، و وجه شبه آن است كه اين گونه افراد نسبت به قبيله خود ، حربه دفاعى و وسيله حمله به دشمن مىباشند چنان كه شاخها براى حيوانها وسيله دفاع و حمله است و با ذكر واژه كسر كه به معناى شكستن است اين استعاره را ترشيح فرموده است كه كنايه از كشتن آنان مىباشد ، و مراد از نواجم قرون افراد سرشناس و مشهور از اين دو قبيله است ، اين مطلب كه حضرت عدهاى از بزرگان قبيله مضر را در اوايل اسلام به قتل رسانده امرى روشن و معروف است اما يادآورى قرون ( شاخها ) ى ربيعه اشاره به كسانى از آنهاست كه در جنگهاى جمل و صفين حاضر بودند و حضرت با يارانش آنان را به قتل رساند و هر كس در اين جنگها دقت كند نام اين افراد را مىتواند دريابد .