لغات
دهقان : معرّب دهگان : مالك ده ، كشاورز ،
اگر نونش اصلى باشد منصرف به كار مىرود ، و گرنه غير منصرف است ، به دليل وضعيت و الف و نون زايدتان .
قسوه : خشونت قلبى و سخت دلى اقصاه : او را دور كرد جفوه : ضد نيكى جلباب : رو انداز ، لباس رويى مداوله : غلبه دادن هر كدام از خشونت و مهربانى بر ديگرى و هر بار يكى را گرفتن ،
از ماده إدالة به معناى چرخاندن