و لم يلجاوا . . . جان ،
در اين جملات حضرت ادّعاى كافران را مبنى بر انكار حق و قيامت ، مردود دانسته است به دليل اين كه آنان براى عقيده خود هيچ دليلى ندارند . و هل يكون . . . جان ، ممكن است اين قسمت هشدارى باشد بر اين كه اصل وجود آنها و آفرينش گياهان دليل بر وجود صانع است و نقيض ادّعاى آنان را اثبات مىكند و به صورت استفهام اشاره به حدّ وسط و كبراى قياس كرده است كه ترتيب آن با شكل اول چنين مىشود : آنها مصنوعند و هيچ مصنوعى بىصانع نيست ، پس هيچ كدام از آنان بىصانع و آفريننده نيست ،
امام ( ع ) به كبراى قياس ، فقط اشارهاى فرموده بدون اين كه تصريح به آن كند ،
زيرا امرى بديهى است و خلافش ترجيح بلا مرجّح است كه نزد همه عقلا حتى كودكان و حيوانها زشت و محال است از باب مثال : درازگوش كه صداى چوب را مىشنود از ترس مىدود ، به دليل آن كه غريزهاش مىگويد صداى چوب بدون وجود چوب محال است . پس فرارش ترجيح بلا مرجّح نيست و بر فرض اين كه گياه بدون زارع سبز شود دليل بر آن نمىشود كه فاعل نداشته باشد ، زيرا زارع فاعل و وجود دهنده نيست ، او فقط كارش آماده كردن بذر و زمين است ولى فاعل حقيقى و هستى بخش به زراعت و گياه ، پروردگار حكيم است كه از حواسّ ظاهرى ما ، دور مىباشد ، ديدگان او را در نمىيابند و اوهام و انديشهها از درك ذات اقدس وى ناتوانند و او از آنچه منكران ستمگر
[ 254 ]
مىگويند مبرّا و بدور است .