شرح
للَّه بلاد فلان ، اين جمله و امثال آن از قبيل : للَّه درّه [ 1 ] و للَّه ابوه [ 2 ] ، معمولا به منظور مدح و ثنا ، و نيز دعا براى كسى ، آورده مىشود ، يعنى خداوند كشور او را آباد دارد كه چنين كارهاى مهمّى انجام داده است و اصل مطلب اين است كه عربها ، هر گاه بخواهند چيزى يا كسى و عمل او را بستايند با اين تعبير وى را به خدا نسبت مىدهند ، جمله اول خطبه را به تعبيرى ديگر نيز نقل كردهاند و آن چنين است : للَّه بلاء فلان و منظور از آن عمل نيك او در راه خداست .
به گفته شارحان مشهور ، مراد از واژه فلان كه در اول خطبه نقل شد ، عمر خليفه دوم است ، ولى از قطب راوندى نقل شده است كه مقصود برخى از صحابه حضرت است كه در زمان رسول خدا حيات داشتند ، و پيش از پيدايش آشوب و فتنه زمان عثمان از دنيا رفته بودند . ابن ابى الحديد در شرح خود نوشته است كه ظاهر اوصاف مذكور در عبارت دلالت دارد بر اين كه امام ( ع ) ، شخصى را اراده فرموده است كه پيش از وى عهدهدار خلافت بوده است ، زيرا در وصف او مىفرمايد :
كژيها را راست كرده و بيماريها را درمان كرده است و اين مطلب با عثمان مناسبت ندارد به دليل آن كه تمام فتنهها در زمان او و به سبب وجود وى بوده است ، و ابو بكر هم اراده نشده چون مدت خلافتش كوتاه بوده و از زمان آشوب و فتنه فاصله زيادى داشته است ، پس به احتمال قوى امام عليه السلام عمر را اراده فرموده است ولى به عقيده شارح اين كه امام ( ع ) ابو بكر را اراده كرده باشد [ 3 ] بهتر است
[ 1 ] خدا خيرش دهد .
[ 2 ] خدا پدرش را خير دهد .
[ 3 ] صاحب منهاج البراعه اين استدلال را ردّ كرده است زيرا همچنان كه حضرت در خطبه شقشقيه عمر را مذمت كرده ، ابو بكر را نيز نكوهش فرموده است ، ج 14 ص 373 ولى مىتوان گفت كه چون حضرت در آن جا تمام تقصيرها را به گردن ابو بكر گذاشته و او را بطور كامل مذمّت كرده ، از جمله اين كه او پس از خود بدون هيچ دليل عقلايى خلافت را به ديگرى تقديم كرد ، لذا در اين خطبه شخصى را كه مورد ستايش قرار داده ،
با عمر مناسبتر است تا ابو بكر . ( مترجم )
[ 179 ]
تا عمر زيرا در خطبه شقشقيه عمر و خلافت وى را نكوهش و مذمّت فرموده است چنان كه قبلا به آن اشاره رفت .
امام ( ع ) در اين خطبه براى شخص مورد نظر چند صفت بيان فرموده است ، از اين قرار :
1 راست كردن كجيها كنايه است از اين كه ، او مردمى را كه از راه خدا منحرف شده بودند به راستى و استقامت سوق داد .
2 معالجه كردن بيماريها ، مراد از بيماريها ، مرضهاى نفسانى و اخلاقى است كه مانند بيماريهاى جسمانى و بدنى سبب آزار و اذيت انسان مىشود ، و داروى بهبود يافتن آن هم پندها و مواعظ جالب و نهىهاى كوبنده قولى و عملى است .
3 به پا داشتن سنت و عمل كردن به آن .
4 آشوب را پشت سر گذاشت يعنى پيش از وقوع آن از دنيا رفت و اين صفت به اين اعتبار مدح و ثنايى براى اوست كه چون داراى حسن تدبير و درستى حكومت بود در زمان فرمانروايى وى فتنه و آشوبى به وجود نيامد .
5 پاك جامه از دنيا رفت ، در اين جا ، لباس را به جاى آبرو و حيثيّت و پاكيزگى آن را براى سالم بودن از عيبها به عنوان استعاره آورده است .
6 كم عيبى او 7 خوبى خلافت را درك كرد و بر بدى آن سبقت گرفت ، احتمالا ضمير در هر دو موضع ( اصاب خيرها و سبق شرّها ) به كلمه خلافتى كه از عبارت فهميده مىشود باز مىگردد ، به اين معنا كه آنچه در حكومت و فرمانروايى خوب و مناسب است از قبيل عدالتخواهى و بر پا داشتن دين خدا كه در دنيا مايه عزت و نام نيك و در آخرت موجب ثواب عظيم و پاداش بزرگى است كسب و دريافت كرد و از بديها و آشوبهايى كه در خلافت واقع شد جلو رفت
[ 180 ]
يعنى پيش از پيدايش جنجال و فساد و خونريزى ، از جهان رخت بر بست .
8 اطاعت خدا را بطور كامل انجام داد .
9 به سبب ترسيدن از كيفر الهى حقى را كه از خداوند به گردن او بود ادا كرد و حقيقت تقوا را رعايت كرد .
10 در حالى به سوى آخرت شتافت كه مردم را بعد از خود در ورطه جهل و نادانى سرگردان رها ساخت كه گمراهان ، راهى به راستى نيافتند و آنان كه در راه راستى گام مىزدند به حقّانيّت خويش اطمينان نداشتند زيرا راههاى ضلالت مختلف و رهروان آن زياد بودند .
حرف واو در كلمه : و تركتم مفيد معناى حال است .
تذكر : در مورد توصيفى كه حضرت در اين خطبه درباره يكى از آن دو خليفه بيان فرموده است ، براى برخى از دانشمندان شيعه سؤالى به عنوان اعتراض پديد آمده است كه اين گونه ستايشها با عقيده ما ناسازگار است زيرا ما معتقديم كه ايشان خطا كارند و غاصبانه خلافت را تصرف كردهاند . بنابراين يا اين سخن از امام ( ع ) نيست و يا خطا كار دانستن ما آنها را نادرست است از اين اشكال و اعتراض دو پاسخ داده شده است :
1 نخست اين كه اين مطلب با عقيده ما مخالفتى ندارد ، زيرا ممكن است اين توصيف به اين سبب باشد كه حضرت قصد داشته با پيروان آنها مماشات كند و دلهاى ايشان را به خود متوجه سازد .
2 دومين پاسخ اين كه ستودن امام ( ع ) كنايه از توبيخ و سرزنش خليفه سوم عثمان است كه آن همه فتنه و آشوب در دوران خلافت او واقع و بيت المال مسلمانان با بخششهاى بىجاى او بر باد رفت و به دست او و خويشاوندانش غارت شد ، و اين عوامل باعث شد كه جامعه اسلامى از تمام شهرهاى اطراف دست به شورش زدند و او را به قتل رساندند و به اين دليل
[ 181 ]
حضرت در دنباله توصيف خود ، از خليفه قبل از عثمان ، چنين مىفرمايد : او فتنه و آشوب را پشت سر گذاشت و با جامه پاك و بدون آلودگى و عارى از هر گونه عيب و نقص ، در گذشت ، خوبيهاى خلافت را دريافت و از بديهاى آن به آسانى گذشت ، و نيز لازمه جمله : و ترك هم فى طرق متشعّبه ، آن است كه فرمانرواى بعد از او ، داراى صفاتى ضد صفات او بوده است . خدا داناتر به حقيقت امر است .
[ 182 ]