لطف غليظه ،
در اين جمله دو احتمال داده شده است :
الف : مانند جمله قبل اشاره به لاغرى و نزارى اندام و جسم شخص سالك باشد .
ب : احتمال ديگر اين كه مراد ، ناتوانى قواى نفسانى و درهم شكستن خواستههاى شهوانى است كه در اثر زهد و عبادت براى چنين فردى پيدا مىشود ، زيرا آزاد بودن نفس در خوردن و آشاميدن و انجام دادن خواستههاى خود ، تن را ستبر ولى عقل و حواسّ ادراكى را آشفته و ضعيف مىسازد ، و از اين رو گفتهاند : « شكمبارگى و پر خورى ، تيز هوشى را نابود مىكند و مايه
[ 102 ]
تيرگى دل و ستبرى بدن مىشود [ 2 ] . » بر عكس ، اگر در وجود انسان عقل و خرد ، حاكم شود ، قواى ادراكى او ،
غبار كدورتى را كه در پى پر خورى و شكمبارگى يافت مىشود از خود مىزدايد ، چنان كه آيينه با صيقل جلا داده و پاك مىشود ، و با رفع كدورت از قواى ادراكى ، جوهره نفس آدمى نيز كه با پيروى از خواستههاى جسمانى و هواى نفسانى آلوده و تيره شده بود جلا و صفا يافته و روشن مىشود و از اين رو به عالم بالا اتصال و شايسته كسب فيض و گرفتن نور از عالم بالا مىشود .