من بنات :
از اين جا ، به پىآمدها و تبعات اين جهل و نادانى پرداخته چهار مورد آن را بطور تفصيل بازگو مىفرمايد :
1 نخست زنده به گور كردن دختران ، چنان كه در قرآن ذكر شده است « و إذا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأىِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ [ 59 ] » .
به قرارى كه نقل شده اين كار در ميان قبيلههاى بنى تميم ، قيس ، بنى اسد ،
بنى هذيل و بكر بن وائل بوده است . بعضى گفتهاند علت امر ، اين بود كه پيامبر
[ 59 ] سوره تكوير ( 81 ) آيه ( 8 و 9 ) يعنى : و هنگامى كه از دختران زنده بگور شده باز پرسند ، كه آن بيگناهان را شما به چه جرم و گناه كشتيد ؟
[ 507 ]
اكرم عليه آنها نفرين كرد و گفت : خدايا عقوبت خود را بر مضر وارد كن و سالهايى مثل سالهاى يوسف بر آنان قرار ده ، بدين علت هفت سال به قحطى و خشكسالى دچار شدند تا به حدّى كه پشم شتر آميخته با خون را مىخوردند و آن را علهز مىخواندند ، و از شدت فقر و تنگدستى دختران خود را زنده به گور كردند ، و مؤيد اين مطلب آيه ديگر است كه مىفرمايد : « وَ لاَ تَقْتُلُوْا أَوْلادَكُم خَشْيَة إمْلاقٍ [ 60 ] » .
برخى گفتهاند : كه زنده به گور كردن آنان دخترانشان را به دليل غيرتمندى آنان بوده است و داستان آن چنين است كه در سالى از سالها قبيله تميم از فرمانروايى نعمان ابن منذر سرپيچى كردند ، او هم غضب كرد و برادرش ريان بن منذر ، را با تعداد زيادى از قبيله بكر بن وائل به جنگ آنان فرستاد ، او هم با لشكريان خود ، چهار پايان آنها را تصرف كرد و زن و فرزندهايشان را به اسيرى گرفت و به سوى نعمان برد اما بعد مردم بنى تميم به درخواست پيش نعمان رفتند و التماس كردند كه آنچه از آنها برده شده باز پس دهد ، نعمان به حال آنها رقّت كرد و پذيرفت كه اسيرانشان را آزاد كند اما در اول گفت : هر زن و دخترى كه پدر خود را انتخاب كند و بخواهد به قبيله خود برگردد آزاد است و هر كس بخواهد همين جا بماند بايد باشد همه آنها قبيله خود را ترجيح دادند مگر دختر قيس بن عاصم كه اسير كننده خود را برگزيد ،
قيس كه به غيرتش بر خورد با خود عهد كرد كه هر چه دختر برايش متولد شود زنده به گور كند و از آن به بعد دختران خود را چنين مىكرد و بسيارى از بنى تميم هم از او پيروى كردند ، اين بود علت رسميت يافتن اين سنت غلط .
2 دومين بلايى كه بر اثر جهل گريبانگير ملتهاى پيشين شده بود ،
[ 60 ] سوره اسرا ( 17 ) آيه ( 31 ) يعنى : هرگز فرزندان خود را از ترس فقر به قتل مرسانيد .
[ 508 ]
بت پرستى بود كه هر قبيلهاى بتى داشت و آن را پرستش مىكرد ، بت قبيله هذيل نامش سواع و بت بنى كلب ، ودّ و بت مذجح يغوث بود ، و در دومة الجندل و ذو الكلاع بتى به نام نسر ، پرستش مىشد ، و بنى ثقيف لات و عزّا را مىپرستيدند و قريش بنى كنانه ، اوس و خزرج بتشان مناة بود . هبل در خانه كعبه و بتهاى إساف و نايله بر كوههاى صفا و مروه ، قرار داشتند و از كارهاى به نامى كه ثمره نادانى و جهالت اين مردم بود آن است كه بنى حنيفه بتى را از ماده خوراكى درست كرده و مدتى طولانى آن را پرستش مىكردند اما يك موقعى كه گرسنگى بر آنان غلبه كرد آن را گرفتند و خوردند در اين زمينه يكى از شعرا چنين سروده است : « افراد قبيله بنى حنيف در موقع سختى و گرسنگى خداى مورد پرستش خود را خوردند .
و از آن نترسيدند كه خدايشان آنان را سرانجام عقوبت و كيفر كند [ 61 ] » 3 عمل ديگرى كه در نتيجه جهالت انجام مىدادند ، قطع رحم و رعايت نكردن رابطه خويشاوندى بود كه گاهى به كمترين سببى شخص تحريك مىشد ، پدر ، يا برادرش را به قتل مىرساند اين مطلبى است روشن ، كه در تاريخ سرگذشت آنان همواره به چشم مىخورد .
4 چهارم غارتگريها و جنگهايى كه در ميان آنان وجود داشت مثل جنگ ذى قار ، و بكر و تغلب از قبيله بنى وابل و جنگ را حس و جز اينها از ديگر روزهاى مشهور ، و حضور اين ملتها در جنگها و غارتگريها بيش از آن است كه به شمارش درآيد ، و تمام اين امور از آثار جهالت و نادانى است .