12 سبق الاوقات كونه ،
هستى و ذات هستى بخش او بر وجود زمانها و وقتها تقدم دارد و در محدوده زمان نمىگنجد . 13 وجودش بر نيستى و عدم تقدم دارد ، ممكنات عالم هستى به دليل اين كه حادث و پديدهاند ، از نظر ذات خود استحقاق وجود و عدم ندارند ، بلكه وجود و عدم بر ايشان مساوى است و تنها در هنگامى وجود مىيابند كه علت ايجادشان يافت شود ، بنابراين عدم آنان بر وجودشان تقدم دارد ، بر خلاف ذات بارى تعالى كه چون واجب الوجود بالذات است ، عدم و نيستى به هيچ وجه در او راه ندارد بلكه هستى وى بر عدمش سابق مىباشد و به دليل اين كه او جهان را از حالت تساوى وجود و عدم بيرون آورده و صورت وجود به آن داده است ، پس وجود وى بر عدم جهان نيز سبقت و تقدم دارد .
14 صفت چهاردهم آن است كه ازليّت خداوند بر ابتداى وجودش مقدم است ، ازليّت به معناى بىآغازى است ، و به حكم عقل منحصر به واجب الوجود مىباشد ، زيرا آغاز داشتن با واجب الوجود بودن نقيض همند و در يك امر جمع نمىشوند ، پس وى را آغازى نيست و ازليت سزاوار اوست و او با ازليّتش سر آغاز هستى تمام ممكنات نيز مىباشد .