و لم يكوّنها . . . ،
در اين قسمت امام به اغراض و فوايدى اشاره فرموده است كه معمولا فاعل را وادار به ايجاد امرى و يا نابود ساختن آن مىكند ، غرضهايى كه سبب به وجود آوردن چيزى مىشود از دو حال خارج نيست يا جلب منفعت است و يا دفع ضرر ، اما جلب منفعت از قبيل پا بر جا ساختن و تقويت سلطه و
[ 314 ]
حكومت و گردآورى ثروت و افزايش افراد لشكر و توسعه دادن بر سرزمينهاى تحت حكومت و تفوّق پيدا كردن بر أقران چنان كه انسان با داشتن مال و اولاد نسبت به ديگران برترى پيدا مىكند ، بعضى اوقات غرض از ايجاد امرى دفع ضرر مىباشد مثل اين كه ترس از نابودى خود دارد و آن را وسيله حفظ جان قرار مىدهد ، يا بيم از نقصان دارد و به واسطه ايجاد آن مىخواهد خود را تكميل كند يا از خوف اين كه مبادا همتايش بر او غالب شود آن را به وجود مىآورد تا از آن كمك بگيرد يا مىترسد كه دشمن به مقابلهاش برخيزد ، و يا براى رفع تنهايى و ترس و وحشت بىمونسى دست به ساختن و به وجود آوردن انيس مىزند ، و اغراضى كه موجب از بين بردن و فانى كردن موجود مىشود چند قسم مىباشد :
دفع ضرر ، مثل از بين بردن مرض كه وجود آن مايه زيان و ادامه آن باعث رنج اوست ، و ممكن است كه غرضى از آن جلب منفعت باشد ، بيمارى را ريشهكن مىكند تا آسايش و راحت به دست آورد ، امّا تمام اين فوايد كه در جلب منفعت و دفع ضرر خلاصه مىشود از ويژگيهاى صفت امكان است كه حق تعالى از آن منزّه و دور مىباشد .